بد بوي كلاس پارت 3
بد بوي كلاس پارت 3
ا.ت ویو
دیدیم که یه پسر جوری که صداش میکردن اسمش یوجین بود داشت به می سو دس درازی میکرد می بهمون راجبش گفته بو گفته بود پسر لا.شی.ییه لیانا بد عصبانی شده بود رفت جلو به اون پسره گفت
لیانا:هوی یابو از ابجیه من دور شو
یوجین : نشم چی میشه
لیانا پوز خندی صدا دار زد وبا پا رفت وسط پای یوجین و یوجین دوزانو افتاد زمین لیانا گفت
لیانا : اینطوری میشه
ا.ت ویو
لیانا رفت به می سو کمک کنه که یوجین بلند شد و به سمتش حمله ور شد من اونجا کنترل خودمو از دست دادم وبه سمت یوجین حمله کردم اون منو گرفت یهو لیانا اومد پسررو جوری کتک زد که تابه حال نخورده بود من بلند شدم رفتم کمک می سو می سو خشکش زده بود یهو زد زیر گریه منم بغلش کردم لیانا تا می سو رو گریون دید به سمت ما اومد از لبش خون میومد اومد و منو می سو رو بلند کرد و رو به یوجین گفت
لیانا: کثا.ت کاریات ارزش این همه کتکو داشتن اون اکیپ هفت نفره مات و مبهوت به منو لیانا و می سو نگاه میکردن و یهو یکی از اون پسرا که به گمونم اسمش شوگا بود برای لیانا دست زد بقیه هم همین طور لیانا اول هنگ کرد بعد رو به جمعیت لبخند زد و به ما کمک کرد می سو خیلی وحشت داشت یوجین رو میدید گریش شدت میگرفت
پایان ا.ت ویو
لیانا گفت : بسه من کنارتونم هیچ اتفاقی نمیوفته
ذهن ا.ت :اون هفت تا پسر کرک و پراشون ریخته بودالبته حق داشتن رفتیم به سمت دفتر و همه چیو گفتیم دفتر یوجینو اخراج کرد
می سو : لیانا ا.ت شما خیلی شجاعید
لیانا خندید و گفت : من شجاع نیستم فقط نمیتونم اسیب دیدن کسایی که دوسشون دارم رو ببینم
می سو مارو بغل کرد و رفتیم کلاس
پرش زمانی به بعد دانشگاه( گشادیه ادمین)
ا.ت ویو
اون هفت تا پسر باهم رفتن
ا.ت :چرا اونا باهم رفتن
می سو: اونا خونه یه مجردی دارن
لیانا سرشو خاروند وگفت
ما هم خونه ی مجردی داشته باشیم
همه موافقت کردیم
رفتیم خونه وبا مامان وبابا مون هم حرفزدیم
اونا هم موافقت کردن و رفتیم خوابیدیم
فردا
ادامه دارد...
دوستون دارم بریم برا پارت بعد
ا.ت ویو
دیدیم که یه پسر جوری که صداش میکردن اسمش یوجین بود داشت به می سو دس درازی میکرد می بهمون راجبش گفته بو گفته بود پسر لا.شی.ییه لیانا بد عصبانی شده بود رفت جلو به اون پسره گفت
لیانا:هوی یابو از ابجیه من دور شو
یوجین : نشم چی میشه
لیانا پوز خندی صدا دار زد وبا پا رفت وسط پای یوجین و یوجین دوزانو افتاد زمین لیانا گفت
لیانا : اینطوری میشه
ا.ت ویو
لیانا رفت به می سو کمک کنه که یوجین بلند شد و به سمتش حمله ور شد من اونجا کنترل خودمو از دست دادم وبه سمت یوجین حمله کردم اون منو گرفت یهو لیانا اومد پسررو جوری کتک زد که تابه حال نخورده بود من بلند شدم رفتم کمک می سو می سو خشکش زده بود یهو زد زیر گریه منم بغلش کردم لیانا تا می سو رو گریون دید به سمت ما اومد از لبش خون میومد اومد و منو می سو رو بلند کرد و رو به یوجین گفت
لیانا: کثا.ت کاریات ارزش این همه کتکو داشتن اون اکیپ هفت نفره مات و مبهوت به منو لیانا و می سو نگاه میکردن و یهو یکی از اون پسرا که به گمونم اسمش شوگا بود برای لیانا دست زد بقیه هم همین طور لیانا اول هنگ کرد بعد رو به جمعیت لبخند زد و به ما کمک کرد می سو خیلی وحشت داشت یوجین رو میدید گریش شدت میگرفت
پایان ا.ت ویو
لیانا گفت : بسه من کنارتونم هیچ اتفاقی نمیوفته
ذهن ا.ت :اون هفت تا پسر کرک و پراشون ریخته بودالبته حق داشتن رفتیم به سمت دفتر و همه چیو گفتیم دفتر یوجینو اخراج کرد
می سو : لیانا ا.ت شما خیلی شجاعید
لیانا خندید و گفت : من شجاع نیستم فقط نمیتونم اسیب دیدن کسایی که دوسشون دارم رو ببینم
می سو مارو بغل کرد و رفتیم کلاس
پرش زمانی به بعد دانشگاه( گشادیه ادمین)
ا.ت ویو
اون هفت تا پسر باهم رفتن
ا.ت :چرا اونا باهم رفتن
می سو: اونا خونه یه مجردی دارن
لیانا سرشو خاروند وگفت
ما هم خونه ی مجردی داشته باشیم
همه موافقت کردیم
رفتیم خونه وبا مامان وبابا مون هم حرفزدیم
اونا هم موافقت کردن و رفتیم خوابیدیم
فردا
ادامه دارد...
دوستون دارم بریم برا پارت بعد
۳.۴k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.