خط موازی پارت ۳
پارت ۳
یویی ویو:
بعداز چند ساعت که تو هواپیما نشسته بودیم یورا از جاش بلند شد
ازش پرسیدم
+کجا میری
_میرم یچیزی برا خوردن بگیرم گشنمه
+اها
_تو چیزی نمیخوای
+نه ممنون فقط اگه میتونی یه بطری اب برام بیار
_باشه چیز دیگه ای لازم نداری
+نه ممنونم
_پس من رفتم
+اوم
بعد از چند دقیقه با چندتا جعبه خوراکی و اب معدنی برگشت
+اینا...چی..چین
_خوراکی بهت که گفتم خیلی گشنمه
+اما اخه اینقدر
_اوم تازه کمم هس
+این....الان بنظرت این کمه (حالت پرسشی)
_بیا ابتو و بگیر به خوراکی های منم چش نداشته باش
+من به خوراکیای تو چش ندارم فقط میترسم بلایی سرت بیاد (روشو برگردوند اونور)
_خیلی خب بابا
+تو نمیترسی وزنت زیاد بشه
_نگران نباش من هرچقدرم که خوراکی و غذا بخورم چون ورزش میکنم لاغر میمونم
+هومم
_تو نمیخوای (با دهن نسبتا پر)
+اممم نه ....مرسی
بعد از چندساعت بالاخره رسیدیم کره
_اخخخ کمرم خیلی درد میکنه
+منم همینطور
_خب دیگه راهمون اینجا از هم جدا میشه
+اره
_پس...بعدا میبینمت
+خداحافظ
_بای
یورا چند قدم برداشت که یویی گفت
+یورا
_هوم
+شمارتو بهم میدی
_شمارم (تعجب)
+اره چرا انقدر تعجب کردی
_هیچی...اخه
+اخه چی
_اوففف اصلا ولش کن بیا اینم شمارم
+تنکیو
_پس من دیگه برم بای
+اوکی منم برم بای
از یورا جدا شدم و یه تاکسی گرفتم و رفتم خونه و لباسامو عوض کردم بعدشم گرفتم یکم چرت زدم
پایان یویی ویو.
یویی ویو:
بعداز چند ساعت که تو هواپیما نشسته بودیم یورا از جاش بلند شد
ازش پرسیدم
+کجا میری
_میرم یچیزی برا خوردن بگیرم گشنمه
+اها
_تو چیزی نمیخوای
+نه ممنون فقط اگه میتونی یه بطری اب برام بیار
_باشه چیز دیگه ای لازم نداری
+نه ممنونم
_پس من رفتم
+اوم
بعد از چند دقیقه با چندتا جعبه خوراکی و اب معدنی برگشت
+اینا...چی..چین
_خوراکی بهت که گفتم خیلی گشنمه
+اما اخه اینقدر
_اوم تازه کمم هس
+این....الان بنظرت این کمه (حالت پرسشی)
_بیا ابتو و بگیر به خوراکی های منم چش نداشته باش
+من به خوراکیای تو چش ندارم فقط میترسم بلایی سرت بیاد (روشو برگردوند اونور)
_خیلی خب بابا
+تو نمیترسی وزنت زیاد بشه
_نگران نباش من هرچقدرم که خوراکی و غذا بخورم چون ورزش میکنم لاغر میمونم
+هومم
_تو نمیخوای (با دهن نسبتا پر)
+اممم نه ....مرسی
بعد از چندساعت بالاخره رسیدیم کره
_اخخخ کمرم خیلی درد میکنه
+منم همینطور
_خب دیگه راهمون اینجا از هم جدا میشه
+اره
_پس...بعدا میبینمت
+خداحافظ
_بای
یورا چند قدم برداشت که یویی گفت
+یورا
_هوم
+شمارتو بهم میدی
_شمارم (تعجب)
+اره چرا انقدر تعجب کردی
_هیچی...اخه
+اخه چی
_اوففف اصلا ولش کن بیا اینم شمارم
+تنکیو
_پس من دیگه برم بای
+اوکی منم برم بای
از یورا جدا شدم و یه تاکسی گرفتم و رفتم خونه و لباسامو عوض کردم بعدشم گرفتم یکم چرت زدم
پایان یویی ویو.
۳.۴k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.