in our love. P2
in our love. P2
(علامت لوسیفر_علامت ثورا+)
(ویو ثورا)
با شنیدن کلمه(ددی) خیلی تعجب کردم و خجالت کشیدم که باعث شد سریع تلویزیون رو خاموش کنم و کنترل رو پرت کنم وسط زمین اینقدر خجالت کشیدم که خودم سرخ شدن گونه هام رو حس میکردم...
بعد از اون اتفاق الان چند ساعتی میشد که سرم همینطور پایین بود که گوشیم زنگ خورد با صدای زنگ گوشیم سرمو بالا اوردم و گوشیمو برداشتم خاله رومانو بود مامان ایزابل گوشی و برداشتم و زیر گوشم گذاشتم
(علامت رومانو؛)
+سلام خاله خوبی؟
؛سلام ثورا جان مرسی تو خوبی؟
+اره ممنون
؛خب ثورا جان از اونجایی که داری با کسی قرار میذاری اونم با یه ادم معروف ما به عنوان خانواده ات باید حتما پسره رو ببینیم برای همین فردا با خاله رامونا و ایزابل میایم اونجا
+امم..باشه..حتما بیاین فقط ساعت چند میاین؟
؛واااا ساعتش که مهم نیست فقط بدون میایم
(اوکی منم نفهمیدم میخواد سرزده بیاد مچمو بگیره )
+امم.باشه منتظرتونم
بعدش قطع کرد ..
وااااای الان چیکار کنم با این رابطه مثلا قشنگم با لوسیفر جلو خاله هام چیکار کنم
که بعدش صدای زنگ در اومد لوسیفر بود تصمیم گرفتم باهاش خوب رفتار کنم که جلوی خاله هام ضایع نشم وای فکرشو بکن خیلی بد میشه
پس سریع رفتم ارایش ملایمی کردم بعد در و باز کردم
_داشتی چیکار میکردی؟ چرا اینقدر دیر بازش کردی؟
+کار داشتم نتونستم
_هرچقدرم کار داشته باشی کلش فقط فشار دادن یه دکمه بود
انگار داشت هرکاری میکرد که با هم دعوا بیفتیم ولی باز من تحمل کردم
+خب عزیزم حالا که اتفاقی نیفتاده بیا تو
پوزخند ریزی از کلافگی زد و اومد تو بعد من رفتم واسش قهوه بردم و دادم بهش که گفت خسته ست میخواد بخوابه و نمیخوره بعد رفت تو تخت و خوابید دیگه شب شده بود نمیدونستم چیکار کنم پس رفتم و خوابیدم تا فردا صبح با تابش نور خورشید به چشام اونها رو باز کردم و رومو برگردوندم به طرف لوسیفر که دیدم خوابه پا شدم نشستم رو تخت و به صورتش خیره شدم
+وااو چقد جذابه
_واقعا؟
(علامت لوسیفر_علامت ثورا+)
(ویو ثورا)
با شنیدن کلمه(ددی) خیلی تعجب کردم و خجالت کشیدم که باعث شد سریع تلویزیون رو خاموش کنم و کنترل رو پرت کنم وسط زمین اینقدر خجالت کشیدم که خودم سرخ شدن گونه هام رو حس میکردم...
بعد از اون اتفاق الان چند ساعتی میشد که سرم همینطور پایین بود که گوشیم زنگ خورد با صدای زنگ گوشیم سرمو بالا اوردم و گوشیمو برداشتم خاله رومانو بود مامان ایزابل گوشی و برداشتم و زیر گوشم گذاشتم
(علامت رومانو؛)
+سلام خاله خوبی؟
؛سلام ثورا جان مرسی تو خوبی؟
+اره ممنون
؛خب ثورا جان از اونجایی که داری با کسی قرار میذاری اونم با یه ادم معروف ما به عنوان خانواده ات باید حتما پسره رو ببینیم برای همین فردا با خاله رامونا و ایزابل میایم اونجا
+امم..باشه..حتما بیاین فقط ساعت چند میاین؟
؛واااا ساعتش که مهم نیست فقط بدون میایم
(اوکی منم نفهمیدم میخواد سرزده بیاد مچمو بگیره )
+امم.باشه منتظرتونم
بعدش قطع کرد ..
وااااای الان چیکار کنم با این رابطه مثلا قشنگم با لوسیفر جلو خاله هام چیکار کنم
که بعدش صدای زنگ در اومد لوسیفر بود تصمیم گرفتم باهاش خوب رفتار کنم که جلوی خاله هام ضایع نشم وای فکرشو بکن خیلی بد میشه
پس سریع رفتم ارایش ملایمی کردم بعد در و باز کردم
_داشتی چیکار میکردی؟ چرا اینقدر دیر بازش کردی؟
+کار داشتم نتونستم
_هرچقدرم کار داشته باشی کلش فقط فشار دادن یه دکمه بود
انگار داشت هرکاری میکرد که با هم دعوا بیفتیم ولی باز من تحمل کردم
+خب عزیزم حالا که اتفاقی نیفتاده بیا تو
پوزخند ریزی از کلافگی زد و اومد تو بعد من رفتم واسش قهوه بردم و دادم بهش که گفت خسته ست میخواد بخوابه و نمیخوره بعد رفت تو تخت و خوابید دیگه شب شده بود نمیدونستم چیکار کنم پس رفتم و خوابیدم تا فردا صبح با تابش نور خورشید به چشام اونها رو باز کردم و رومو برگردوندم به طرف لوسیفر که دیدم خوابه پا شدم نشستم رو تخت و به صورتش خیره شدم
+وااو چقد جذابه
_واقعا؟
۲.۵k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.