ازدواج با شش شیطان
پیجیده ک ایده رو داده=bts_funymy توی اینستا
_________«««««««""""""""""
درخواست دوستاش پا به کاباره گذاشته بود و الان انقدر خورده بود که زمین دور سرش میچرخید و انقدر سرخوش بود که فقط میخندید توی حال و هوای خودش داشت شات تکیلاش رو مزه مزه میکرد که با صدای دوست کله نارگیلیش یعنی یونجون روبهش کرد و صدای تقریبا بم دوستش رو شنید : هی ته تو هیکل قشنگی داری چرا نمیری روی استیج ؟
تهیونگ : واو لطف داری هیکل توهم خیلی خوبه، یعنی میزارن به جز دنسر بقیه هم برن رو استیج؟
یونجون : امشب اره.حالا میری؟
تهیونگ : دوست داری برم؟
پرسید و دستش رو اغوا گرانه روی خط فک یونجون گذاشت
یونجون : اوه پسر معلومه که میخوام
تهیونگ پاشد و روبه بقیه ی دوستاش کرد و گفت: بای پسرا
و تلو تلو خوران به سمت استیج رفت
اهنگ که پلی شد تن بدن الهه گونش رو با ریتم تکون میداد جوری که همه از جمله شِش شیطان محوش شدن ولی اون بیخبر از شش شیطانی که محوش شده بودند داشت دنس س....کسیش رو ادامه میداد
از اون پشت یونجون نیش خندی زد و رو به بقیه گفت: هووم تهیونگ منو تا مرز دیوونگی میبره
یونگرو پوز خندی زد و در جواب یونجون گفت: جرعت داری جلوی خودش بگو که میخوایش
گفت : جلوی خودشم میگم!
نزدیک استیج شش شیطان نشسته بودند و داشتند پسر رو تماشا میکردند
ناگهان شه.....وت به صدا در اومد: نظرتون چیه عروس این باشه
پول دوستی با صدایی که انگار اصلا راضی نبود گفت: من پول های عزیزم رو خرجش نمیکنم، ولی شاید فقط یک دلارش رو کمک کنم تو خریدنش
شکم پرستی به صدا در اومد و بین حرفشون پرید: بی مغذا.اون واقعا زیباست باید عروس ما بشه مگه نه لوسیفر؟
لوسیفر : خب..عالیه از نظرم و بهتون باید بگم که هر شب پیش یک نفرمونه....
دروغ : آره خوبه ددی لوسیفر.. من میرم این خوشگله رو بیارمش
*
تقریبا آخر اجرا بود و تهیونگ از عرقی که کرده بود بدنش داشت برق میزد و با نیم خیز شدن روی زمین و زدن حرکت آخر ، آهنگ تموم شد
داشت از روی استیج پایین میومد که با پسر زیبایی روبرو شد که چشمانی عسلی داشت و با پیرهن سفیدی که دو دکمه ی اولش باز بود و پوست برنزه ای داشت با گردنبند صلیب برعکسی که با رنگ مشکیش تضاد زیبایی با پوست برنزه پسر ایجادکرده بود روبرو شد زیبایی چشمگیر اون پسر اونرو محو خودش کرده بود؛ امان از اینکه نمیدونست چی در انتظارشه .وقتی صدای پسر زیبا روی مقابلش رو شنید
_________«««««««""""""""""
درخواست دوستاش پا به کاباره گذاشته بود و الان انقدر خورده بود که زمین دور سرش میچرخید و انقدر سرخوش بود که فقط میخندید توی حال و هوای خودش داشت شات تکیلاش رو مزه مزه میکرد که با صدای دوست کله نارگیلیش یعنی یونجون روبهش کرد و صدای تقریبا بم دوستش رو شنید : هی ته تو هیکل قشنگی داری چرا نمیری روی استیج ؟
تهیونگ : واو لطف داری هیکل توهم خیلی خوبه، یعنی میزارن به جز دنسر بقیه هم برن رو استیج؟
یونجون : امشب اره.حالا میری؟
تهیونگ : دوست داری برم؟
پرسید و دستش رو اغوا گرانه روی خط فک یونجون گذاشت
یونجون : اوه پسر معلومه که میخوام
تهیونگ پاشد و روبه بقیه ی دوستاش کرد و گفت: بای پسرا
و تلو تلو خوران به سمت استیج رفت
اهنگ که پلی شد تن بدن الهه گونش رو با ریتم تکون میداد جوری که همه از جمله شِش شیطان محوش شدن ولی اون بیخبر از شش شیطانی که محوش شده بودند داشت دنس س....کسیش رو ادامه میداد
از اون پشت یونجون نیش خندی زد و رو به بقیه گفت: هووم تهیونگ منو تا مرز دیوونگی میبره
یونگرو پوز خندی زد و در جواب یونجون گفت: جرعت داری جلوی خودش بگو که میخوایش
گفت : جلوی خودشم میگم!
نزدیک استیج شش شیطان نشسته بودند و داشتند پسر رو تماشا میکردند
ناگهان شه.....وت به صدا در اومد: نظرتون چیه عروس این باشه
پول دوستی با صدایی که انگار اصلا راضی نبود گفت: من پول های عزیزم رو خرجش نمیکنم، ولی شاید فقط یک دلارش رو کمک کنم تو خریدنش
شکم پرستی به صدا در اومد و بین حرفشون پرید: بی مغذا.اون واقعا زیباست باید عروس ما بشه مگه نه لوسیفر؟
لوسیفر : خب..عالیه از نظرم و بهتون باید بگم که هر شب پیش یک نفرمونه....
دروغ : آره خوبه ددی لوسیفر.. من میرم این خوشگله رو بیارمش
*
تقریبا آخر اجرا بود و تهیونگ از عرقی که کرده بود بدنش داشت برق میزد و با نیم خیز شدن روی زمین و زدن حرکت آخر ، آهنگ تموم شد
داشت از روی استیج پایین میومد که با پسر زیبایی روبرو شد که چشمانی عسلی داشت و با پیرهن سفیدی که دو دکمه ی اولش باز بود و پوست برنزه ای داشت با گردنبند صلیب برعکسی که با رنگ مشکیش تضاد زیبایی با پوست برنزه پسر ایجادکرده بود روبرو شد زیبایی چشمگیر اون پسر اونرو محو خودش کرده بود؛ امان از اینکه نمیدونست چی در انتظارشه .وقتی صدای پسر زیبا روی مقابلش رو شنید
۲.۳k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.