می دونی ماه من ویادچی میندازه؟!
می دونی ماه من ویادچی میندازه؟!
یادتنهایی...یادبی کسی...ماه وببین...ببین چقد تنهاست...قشنگه...پرنوره...ولی ببینش...ببین چقد تنهاست...این همه ستاره توآسمون هست...ستاره هاتنهانیستن...ستاره هاهم دیگه رودارن...اماماه...ماه هیچ کس ونداره...ماه میون یه عالم ستاره گیر کرده...میون ستاره هایی که ازجنس خودش نیستن...ماه خیلی تنهاست رها...دلم به حالش می سوزه...می دونی رها...حس می کنم منم مثل ماهم...نه اینکه بخوام بگم تکم وهیشکی مثل من نیستا...نه!!منظورمن تنهایی ماهه...منم تنهام...درست مثل ماه...میون یه عالم ستاره گیرکردم که ازجنس خودم نیستن...ستاره هایی که نمی فهمن تنهایی یعنی چی...ستاره هایی که درکم نمی کنن...ستاره هاهیچ وقت نمی تونن حال ماه ودرک کنن چون هیچ وقت به اندازه ماه تنهانبودن..
هروخ به ماه نگاه می کنم،یاد بدترین روزای زندگیم میفتم...روزایی که یه ماه تنهابودم میون یه عالمه ستاره توی آسمون دنیا...البته هنوزم بی شباهت به ماه نیستم.هنوزم هروخ دلم می گیره،نگاهم ومی دوزم به آسمون تیره وتاریک شب تاهم درد خودم وپیداکنم...گاهی اوقات باماه حرف می زنم...باهاش دردودل می کنم...ازتنهاییام بهش میگم...ازغصه هام...ازاینکه هیچ ستاره ای درکم نمی کنه...می دونم حرفام ومی فهمه...می دونم می دونه چی دارم می کشم...ماه من ومی فهمه...
امانه همیشه.بیشتراوقات تلخی هاوسختی های عشق ازشیرینی هاش بیشتره...آدمایی که عاشق میشن باید ازهمون اول با زندگی آروم وبی دغدغه اشون خداحافظی کنن...عشق باخودش تنهایی میاره...غم میاره....غصه...بغض...گریه های شبونه...هق هق زیر بالش...سیگار...عشق ازآدم یه دیوونه به تمام معنامی سازه...دیوونه ای که دیگه هیچی واسش مهم نیست...هیچ وکس هیچ چیزجز عشقی که توقلب خسته اش جاخوش کرده. عشق ازآدم یه مرده متحرک می سازه که فقط نفس می کشه...یه مرده متحرک که تنهاوجه اشتراکی که بابقیه آدما داره،اینه که نفس میکشه... عشق بیشترازاونی که دل رحم باشه بی رحمه..
.عشقی که من ازش حرف می زنم،احساسیه که خیلی ازآدمادچارش میشن.یه احساس پاک وخالصانه ازتهِ قلب... عشق...یه احساس که آدم وبه مرز جنون می رسونه...آدم وقتی عاشق میشه کم کم دیوونه هم میشه!!دیگه به هیچ کس وهیچ چیز جز عشقش اهمیت نمیده.حتی ازخودشم غافل میشه...روی لبش دیگه هیچ اسمی به جزاسم عشقش نیس...حاضره تمام زندگیش وبده ولی یه تارموازسرِعش
یادتنهایی...یادبی کسی...ماه وببین...ببین چقد تنهاست...قشنگه...پرنوره...ولی ببینش...ببین چقد تنهاست...این همه ستاره توآسمون هست...ستاره هاتنهانیستن...ستاره هاهم دیگه رودارن...اماماه...ماه هیچ کس ونداره...ماه میون یه عالم ستاره گیر کرده...میون ستاره هایی که ازجنس خودش نیستن...ماه خیلی تنهاست رها...دلم به حالش می سوزه...می دونی رها...حس می کنم منم مثل ماهم...نه اینکه بخوام بگم تکم وهیشکی مثل من نیستا...نه!!منظورمن تنهایی ماهه...منم تنهام...درست مثل ماه...میون یه عالم ستاره گیرکردم که ازجنس خودم نیستن...ستاره هایی که نمی فهمن تنهایی یعنی چی...ستاره هایی که درکم نمی کنن...ستاره هاهیچ وقت نمی تونن حال ماه ودرک کنن چون هیچ وقت به اندازه ماه تنهانبودن..
هروخ به ماه نگاه می کنم،یاد بدترین روزای زندگیم میفتم...روزایی که یه ماه تنهابودم میون یه عالمه ستاره توی آسمون دنیا...البته هنوزم بی شباهت به ماه نیستم.هنوزم هروخ دلم می گیره،نگاهم ومی دوزم به آسمون تیره وتاریک شب تاهم درد خودم وپیداکنم...گاهی اوقات باماه حرف می زنم...باهاش دردودل می کنم...ازتنهاییام بهش میگم...ازغصه هام...ازاینکه هیچ ستاره ای درکم نمی کنه...می دونم حرفام ومی فهمه...می دونم می دونه چی دارم می کشم...ماه من ومی فهمه...
امانه همیشه.بیشتراوقات تلخی هاوسختی های عشق ازشیرینی هاش بیشتره...آدمایی که عاشق میشن باید ازهمون اول با زندگی آروم وبی دغدغه اشون خداحافظی کنن...عشق باخودش تنهایی میاره...غم میاره....غصه...بغض...گریه های شبونه...هق هق زیر بالش...سیگار...عشق ازآدم یه دیوونه به تمام معنامی سازه...دیوونه ای که دیگه هیچی واسش مهم نیست...هیچ وکس هیچ چیزجز عشقی که توقلب خسته اش جاخوش کرده. عشق ازآدم یه مرده متحرک می سازه که فقط نفس می کشه...یه مرده متحرک که تنهاوجه اشتراکی که بابقیه آدما داره،اینه که نفس میکشه... عشق بیشترازاونی که دل رحم باشه بی رحمه..
.عشقی که من ازش حرف می زنم،احساسیه که خیلی ازآدمادچارش میشن.یه احساس پاک وخالصانه ازتهِ قلب... عشق...یه احساس که آدم وبه مرز جنون می رسونه...آدم وقتی عاشق میشه کم کم دیوونه هم میشه!!دیگه به هیچ کس وهیچ چیز جز عشقش اهمیت نمیده.حتی ازخودشم غافل میشه...روی لبش دیگه هیچ اسمی به جزاسم عشقش نیس...حاضره تمام زندگیش وبده ولی یه تارموازسرِعش
۴.۷k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.