وقتی ا/ت مرده ولی ..(درخواستی)
وقتی ا/ت مرده ولی اعضا باور نمیکنن غمگین (درخواستی)
#سناریو
#درخواستی
°نامجون: نامجون ، ا/ت رو توی تصادف از دست داده بود ! .. دیگه از رانندگی میترسید و حتی با ماشین به کمپانی نمیرفت !....
هر شب از این که قلب ا/ت نمیتپید گریه می کرد . °
°جین: دیگه اون ، هیچ وقت طراوت اول خودشو نداشت خیلی شکسته شده بود و استفا داد .. دیگه همه لبخند هاش حتی جلوی دوستاش فیک بود ... !°
°یونگی: تا آخر توی خودش میریخت اما داخل ذهنش توهم میزد که تا آخر عمرش باهات بوده و حتی توی ذهنش ازدواج هم کرده بودید دریغ از این که ، دیگه تورو نداشت !°
°هوسوک: هوسوک دیگه حتی نمیخندید دیگه مثل قبل شاد و گرم نبود ! اون هوپی خندون تبدیل به هوپی افسرده و بی احساس شده بود°
°جیمین: توی چشماش هیچ محبتی بعد از مرگ تو وجود نداشت ، حتی جلوی مادرش کاملا انگار غریبه بود ، بدون تو جیمین تنها یه آدم غریبه توی یه شهر بزرگ غریبه بود !°
°تهیونگ: باردار بودی و تصادف کردی و بچه تون نجات پیدا کرد .. تهیونگ بچه رو به مادر و پدرش داده بود تا بزرگ کنن و هر شب گریه می کرد و با خودش می گفت ... چرا از دستت دادم ؟ من میخواستم باهم بچه مون بزرگ کنیم
تهیونگ دقیقا مثل دیوونه ها رفتار می کرد !
اما انگار قیافه دخترش ، قیافه تو بود و تورو میدید!..°
° جونگکوک: جونگکوک از تاریکی میترسید چون فکر می کرد توی تاریکی و افسردگی فرو میره ... دیگه اون رابطه خیلی خاص رو با آرمی را نداشت و اصلا لایو نمی گرفت ... و خیلی وقت آهنگ نخوندم حتی با گروه و درد و دل با اعضا و حتی روانشناس کمکی با حال این عاشق دیوونه نکرد !:) °
(می دونم ریدم ولی یه لایکمونم نشه؟)
#سناریو
#درخواستی
°نامجون: نامجون ، ا/ت رو توی تصادف از دست داده بود ! .. دیگه از رانندگی میترسید و حتی با ماشین به کمپانی نمیرفت !....
هر شب از این که قلب ا/ت نمیتپید گریه می کرد . °
°جین: دیگه اون ، هیچ وقت طراوت اول خودشو نداشت خیلی شکسته شده بود و استفا داد .. دیگه همه لبخند هاش حتی جلوی دوستاش فیک بود ... !°
°یونگی: تا آخر توی خودش میریخت اما داخل ذهنش توهم میزد که تا آخر عمرش باهات بوده و حتی توی ذهنش ازدواج هم کرده بودید دریغ از این که ، دیگه تورو نداشت !°
°هوسوک: هوسوک دیگه حتی نمیخندید دیگه مثل قبل شاد و گرم نبود ! اون هوپی خندون تبدیل به هوپی افسرده و بی احساس شده بود°
°جیمین: توی چشماش هیچ محبتی بعد از مرگ تو وجود نداشت ، حتی جلوی مادرش کاملا انگار غریبه بود ، بدون تو جیمین تنها یه آدم غریبه توی یه شهر بزرگ غریبه بود !°
°تهیونگ: باردار بودی و تصادف کردی و بچه تون نجات پیدا کرد .. تهیونگ بچه رو به مادر و پدرش داده بود تا بزرگ کنن و هر شب گریه می کرد و با خودش می گفت ... چرا از دستت دادم ؟ من میخواستم باهم بچه مون بزرگ کنیم
تهیونگ دقیقا مثل دیوونه ها رفتار می کرد !
اما انگار قیافه دخترش ، قیافه تو بود و تورو میدید!..°
° جونگکوک: جونگکوک از تاریکی میترسید چون فکر می کرد توی تاریکی و افسردگی فرو میره ... دیگه اون رابطه خیلی خاص رو با آرمی را نداشت و اصلا لایو نمی گرفت ... و خیلی وقت آهنگ نخوندم حتی با گروه و درد و دل با اعضا و حتی روانشناس کمکی با حال این عاشق دیوونه نکرد !:) °
(می دونم ریدم ولی یه لایکمونم نشه؟)
۱۶.۱k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.