part 12
ویو هوسوک.....
باید بعد از جلسه با ا/ت حرف بزنم.....
یعنی چی بهش بگم.....
راوی: خوب هوسوک همینجوری داشت فکر می کرد که دید جلسه تموم شد
یواشکی بدون اینکه ا/ت ته بفهمم به یونگی گفت ته رو ببره تا با ا/ت تنهاشه.....
ویو ذهن ا/ت
تو جلسه حواسم به هوسوک بود......
یعنی بعد از من هیچ مشکلی نداشت مثل اینکه خوشحال بود که من نیستم.....
منو باش که چقدر دلم براش تنگ شده بود........
واقعا که...
تو جلسه حواس هوسوک پرت بود داشت به یه چیزی فکر میکرد به من چه این
ولی شاید داشت به دوس دخترش فکر میکرد.....
خوش به حال دوس دخترش........
جلسه تموم شد آقای مین ته رو برد و منو هوسوک تنها شدیم....
نکنه میخواد منو بدزد وایییی داشتم سریع سریع وسایلم رو جمع میکردم تا برم که صدام کرد........
_ ا/ت
+ ب...ب.بله * استرس تمام
_ نگران نباش کاریت ندارم فقط نگرانت بودم ببخشید که بخاطر من دزدیده شدی....
_ می دونم خیلی پستم( کجات پسته خوشجلم)
+ ن...ن نه مشکلی نیس نگران نباش
_ ا/ت من می خوام از کره برم میشه برای آخرین بار باهم بریم؟ بیرون
+ تو ذهنش( یعنی اگه برم میخواد منو بدزد....نه بابا ا/ت اون داداش ناتنیته کاریت نداره)
+ باشه.....یه روز رو خودت تعیین کن
_ پس فردا چطوره من فرداش پرواز دارم.....
+ اممم..... باشه خوبه......
_ باشه پس شمارت رو بده....
+ چرا...؟!
_ خوب برات لوکیشن بفرستم
+ آها پس بنویس
_ بگو....
* بعد از این که گفت...
_ مرسی ...... من برم دیگه یونگی منتظرمه.....
+ آآآ باشه برو
_ بای
+ بای
ویو ا/ت
وایییی دیگه ایده ندارممم
خوب حالا اکیپ شهیدان بنگتن بفرمایید
دهن منو سرویس کردینننن
پارت بعد هم بعد از اینکه ایشون @lia.army پارت بعد این یونگی گذاشت میزارم......
تگتون کنم.....
@lia.army
@e_l_i_ne
@iiigjs
باید بعد از جلسه با ا/ت حرف بزنم.....
یعنی چی بهش بگم.....
راوی: خوب هوسوک همینجوری داشت فکر می کرد که دید جلسه تموم شد
یواشکی بدون اینکه ا/ت ته بفهمم به یونگی گفت ته رو ببره تا با ا/ت تنهاشه.....
ویو ذهن ا/ت
تو جلسه حواسم به هوسوک بود......
یعنی بعد از من هیچ مشکلی نداشت مثل اینکه خوشحال بود که من نیستم.....
منو باش که چقدر دلم براش تنگ شده بود........
واقعا که...
تو جلسه حواس هوسوک پرت بود داشت به یه چیزی فکر میکرد به من چه این
ولی شاید داشت به دوس دخترش فکر میکرد.....
خوش به حال دوس دخترش........
جلسه تموم شد آقای مین ته رو برد و منو هوسوک تنها شدیم....
نکنه میخواد منو بدزد وایییی داشتم سریع سریع وسایلم رو جمع میکردم تا برم که صدام کرد........
_ ا/ت
+ ب...ب.بله * استرس تمام
_ نگران نباش کاریت ندارم فقط نگرانت بودم ببخشید که بخاطر من دزدیده شدی....
_ می دونم خیلی پستم( کجات پسته خوشجلم)
+ ن...ن نه مشکلی نیس نگران نباش
_ ا/ت من می خوام از کره برم میشه برای آخرین بار باهم بریم؟ بیرون
+ تو ذهنش( یعنی اگه برم میخواد منو بدزد....نه بابا ا/ت اون داداش ناتنیته کاریت نداره)
+ باشه.....یه روز رو خودت تعیین کن
_ پس فردا چطوره من فرداش پرواز دارم.....
+ اممم..... باشه خوبه......
_ باشه پس شمارت رو بده....
+ چرا...؟!
_ خوب برات لوکیشن بفرستم
+ آها پس بنویس
_ بگو....
* بعد از این که گفت...
_ مرسی ...... من برم دیگه یونگی منتظرمه.....
+ آآآ باشه برو
_ بای
+ بای
ویو ا/ت
وایییی دیگه ایده ندارممم
خوب حالا اکیپ شهیدان بنگتن بفرمایید
دهن منو سرویس کردینننن
پارت بعد هم بعد از اینکه ایشون @lia.army پارت بعد این یونگی گذاشت میزارم......
تگتون کنم.....
@lia.army
@e_l_i_ne
@iiigjs
۱۴.۹k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.