سؤ تفاهم پارت ۷
سؤ تفاهم پارت ۷
نیکولای: نیست که نیست
فئودور: کییو قدرت نفرین داره نیکولای لازم نیست نگرانش باشی
نیکولای: به هر حال فردا دوباره میگردم دنبالش
فئودور: باشه بیا الان بریم خونه
*و این دو بزرگوار رفتن خونشون و در اینطرف*
اتسوشی: اخیش بلاخره رسیدیم خونه
اکوتاگاوا: خب تو که به اندازه هممون اتاق نداری داری؟
فوکو: امممم خب نه
موری: چه عالی پس اینکارو میکنیم اکو با اتسو دازای با چویا و..*گفتن بقیه*.....
دازای: چه عالی بریم جیبی جونم
چویا: صدبار بعت گفتم منو چیبی صدا نکن
دازای: اهم اهم*بلند داد زدن* چییییبببببییییی چیییببببییییی چییییییییییبببببیییییییییییییی
چویا: دازااااااای💢
موری: برید دیگههههه
همه:*رفتن در اتاق ها*
موری: اخیشششش خببببب فوکوی عز....
فوکو:*خواب*
موری: ای ماااااشین بزنه به کمرتتتتتتت*خوابیدن*
*فردا صبح*
موری:*بیدار شدن*چه بوی خوبی میاد عه فوکو کوش؟*رفتن به جایی که بوی غذا ازش میاد *
اتسوشی: دازای ساااااان چقد غذاهای مختلففففف
دازای: هه ما اینیم دیگه
*همه نشستن و غذا خوردن بعد از غذا*
دازای: نظرتونه بریم بیرو...
*زنگ خوردن گوشی کونیکیدا*
کونیکیدا: بله
مدیر برنامه از پشت تلفن: کجججااااااییییییید؟💢
کونیکیدا: خونه ی فوکوزاوو سان
مدیر برنامه: یا همین الان میاین اینجا یا خودم میام اونجا*با عصبانیت*
دازای:*گرفتن گوشی از کونیکیدا*اگه میتونی بیااااا *قطع کردن*
کونیکیدا: هوییییی
همه: نابودمون میکنه
دازای: عمرا اگه بتونه بیاد اینجا خب داشتم میگفتم میخواین بریم بیرو...
*صدای در*
دازای: عه نه مدیر برنامه نیست هست؟
همه:*در حال خواندن ایتلکرسی*
دازای: گوهههه خوردممممم
مدیر برنامه: باز کنننن دازای بخدا فقط سه تا از دست و پات و میشکونمممم
دازای: نههههه
مدیر برنامه: ارههههه
امیدوارم خوشتون اومده باشه❤💫
منتظر پارت بعد باشین✨
نیکولای: نیست که نیست
فئودور: کییو قدرت نفرین داره نیکولای لازم نیست نگرانش باشی
نیکولای: به هر حال فردا دوباره میگردم دنبالش
فئودور: باشه بیا الان بریم خونه
*و این دو بزرگوار رفتن خونشون و در اینطرف*
اتسوشی: اخیش بلاخره رسیدیم خونه
اکوتاگاوا: خب تو که به اندازه هممون اتاق نداری داری؟
فوکو: امممم خب نه
موری: چه عالی پس اینکارو میکنیم اکو با اتسو دازای با چویا و..*گفتن بقیه*.....
دازای: چه عالی بریم جیبی جونم
چویا: صدبار بعت گفتم منو چیبی صدا نکن
دازای: اهم اهم*بلند داد زدن* چییییبببببییییی چیییببببییییی چییییییییییبببببیییییییییییییی
چویا: دازااااااای💢
موری: برید دیگههههه
همه:*رفتن در اتاق ها*
موری: اخیشششش خببببب فوکوی عز....
فوکو:*خواب*
موری: ای ماااااشین بزنه به کمرتتتتتتت*خوابیدن*
*فردا صبح*
موری:*بیدار شدن*چه بوی خوبی میاد عه فوکو کوش؟*رفتن به جایی که بوی غذا ازش میاد *
اتسوشی: دازای ساااااان چقد غذاهای مختلففففف
دازای: هه ما اینیم دیگه
*همه نشستن و غذا خوردن بعد از غذا*
دازای: نظرتونه بریم بیرو...
*زنگ خوردن گوشی کونیکیدا*
کونیکیدا: بله
مدیر برنامه از پشت تلفن: کجججااااااییییییید؟💢
کونیکیدا: خونه ی فوکوزاوو سان
مدیر برنامه: یا همین الان میاین اینجا یا خودم میام اونجا*با عصبانیت*
دازای:*گرفتن گوشی از کونیکیدا*اگه میتونی بیااااا *قطع کردن*
کونیکیدا: هوییییی
همه: نابودمون میکنه
دازای: عمرا اگه بتونه بیاد اینجا خب داشتم میگفتم میخواین بریم بیرو...
*صدای در*
دازای: عه نه مدیر برنامه نیست هست؟
همه:*در حال خواندن ایتلکرسی*
دازای: گوهههه خوردممممم
مدیر برنامه: باز کنننن دازای بخدا فقط سه تا از دست و پات و میشکونمممم
دازای: نههههه
مدیر برنامه: ارههههه
امیدوارم خوشتون اومده باشه❤💫
منتظر پارت بعد باشین✨
۲.۸k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.