فیک ازدواج اجباری
پارت ۴
داشتم لباسم رو میپوشیدم که
_میگم
+ها
_واقعا خیلی حال داد
+کوفت ازت متنفرم
_منم عاشقت نیستم
+منم نگفتم عاشقم باش
زنگ در خونه خورد
+برو باز کن
_خودت برو
+با این وضعیت
_باشه بابا
یونگی رفت در رو باز کنه منم لباسام رو پوشیدم و رفتم پایین
+سلام جسی
ج.سلام آن
پ.ب.جسی ی خبر
ج.جانم
پ.ب.ات و یونگی قرار ازدواج کنن
ج.خوشبخت بشن
ولی با حسرت به ات نگاه میکرد
+میگم یونگی ی دقیقه بیا تو اتاق
رفتم تو اتاق
_چته
+دلم درد میکنه
_خوب چی کار کنم
+مقصر تویی
_خوب چه جالب
+به خدا دارم به زور تحمل میکنم
_هی خدااااااااااااا
+🥺
_باشع الان برات کیسه آب گرم میارم
+ممنون
_خواهش
یونگی رفت
دراز کشیدم رو تخت که
ج.خوب خوب خوب
+چته
ج.میدونی یونگی رل منه
+خیلی تعصیر گزار بو
_چی کار داری جسی
ج.هیچی اومدم به ات سر بزنم
و رفت
+فارش رو درک نمیکنم
_چرا
+میگه من رل یونگیم
_مگه برات مهمه
+نه
_بیا اینم کیسه آب گرم
+ممنون
_خواهش
#فیک
داشتم لباسم رو میپوشیدم که
_میگم
+ها
_واقعا خیلی حال داد
+کوفت ازت متنفرم
_منم عاشقت نیستم
+منم نگفتم عاشقم باش
زنگ در خونه خورد
+برو باز کن
_خودت برو
+با این وضعیت
_باشه بابا
یونگی رفت در رو باز کنه منم لباسام رو پوشیدم و رفتم پایین
+سلام جسی
ج.سلام آن
پ.ب.جسی ی خبر
ج.جانم
پ.ب.ات و یونگی قرار ازدواج کنن
ج.خوشبخت بشن
ولی با حسرت به ات نگاه میکرد
+میگم یونگی ی دقیقه بیا تو اتاق
رفتم تو اتاق
_چته
+دلم درد میکنه
_خوب چی کار کنم
+مقصر تویی
_خوب چه جالب
+به خدا دارم به زور تحمل میکنم
_هی خدااااااااااااا
+🥺
_باشع الان برات کیسه آب گرم میارم
+ممنون
_خواهش
یونگی رفت
دراز کشیدم رو تخت که
ج.خوب خوب خوب
+چته
ج.میدونی یونگی رل منه
+خیلی تعصیر گزار بو
_چی کار داری جسی
ج.هیچی اومدم به ات سر بزنم
و رفت
+فارش رو درک نمیکنم
_چرا
+میگه من رل یونگیم
_مگه برات مهمه
+نه
_بیا اینم کیسه آب گرم
+ممنون
_خواهش
#فیک
۱۱.۸k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.