خط موازی پارت ۶
پارت ۶
یویی ویو:
رفتیم داخل میزو چیده بود برا همین نشستیم سر میز شروع کردیم به غذا خوردن بعد از تقریبا نیم ساعت غذا خوردنمون و تموم کردیم بهش کمک کردم و میزو باهم جمع کردیم بعدشم ظرفا رو توی ماشین ظرف شویی گذاشتیم و رفتیم روی مبل نشستیم یکم حرف زدیم البته به نظر ما یکم بود ۳ ساعت شده بود یه نگاه به ساعت انداختم ساعت ۳ و نیم بود و ما ساعت ۵ پرواز داشتیم بهش گفتم که بره اماده بشه رفت طبقه بالا تو اتاقش منم نشستم روی مبل و با گوشیم ور رفتم از پله ها اومد پایین و گفت که حاضره با اون لباسا و مدل مو خیلی کیوت شده بود یه کت و دامن کوتاه صورتی چهار خونه ای پوشیده بود و موهاشم دوتا گیس کرده بود که با چتریاش خیلی قشنگ شده بود منم یه شلوارک مشکی و یه نیمته سفید با کت مشکی پوشیده بودم چمدونامون هم برداشتیم با ماشینم به سمت خونه خودم حرکت کردیم تا ماشینم و توی خونم بزارم یه تاکسی گرفتیم و به سمت فرودگاه حرکت کردیم ساعت ۴ و نیم به فرودگاه رسیدیم شماره پروازمون و خونده بودم برای همین رفتیم پیش هواپیما مورد نظرمون بلیطا رو نشون دادیم رفتیم نشستیم بعد تقریبا ۴ ساعت رسیدیم ژاپن چون اونجا زادگاهم بود خوب اونجا رو میشناختم یه تاکسی از دم در فرودگاه گرفتیم و رفتیم خونم
+خوش اومدی
_اینجا خونه توعه
+اوم چطور
_هیچی همینجوری
+برو داخل دیگه خسته ایم
_باشه
رفتیم داخل خونه
+خب اینجا دوتا اتاق داره اتاق بالایی مال منه اوتاق پایینیه هم مال توعه مشکلی که نداری؟
_نه بابا خیلیم خوبه
+اوکی پس من برم بالا لباسامو عوض کنم
_باشه برو منم میرم لباسامو بچینم
+اوکی
پایان یویی ویو.
یورا ویو:
رسیدیم ژاپن و از اونجا مستقیم رفتیم خونه یویی وقتی رسیدیم اتاقمو بهم نشون داد رفتم توی اتاق چمدونمو گذاشتم روی تخت و زیپشو باز مردم از توی چمدون یه لانگ سرمه ای با یه شلوارک سفید پوشیدم موهامم باز کردم ارایشمم پاک کردم از اتاق رفتم بیرون دیدم یویی توی اشپز خونس اون یه بلیز شلوار ست خاکستری پوشیده بود رفتم پیشش
_چیکار میکنی
+دارم شام درست میکنم
_میشه شام و ولش کنی
+چرااا گشنت نیس
_نه توی هواپیما خوراکی خوردم
+باشه پس
زیر گازو خاموش کرد
_اممم یویی
+بله
_خسته ای
+نه زیاد چطور
_تو گفتی که اینجا زادگاهته درسته
+اوم چرا میپرسی
_پس یعنی کاملا اینجا رو میشناسی
+اره حرفت و بزن
_میشه منو ببری بیرون یکم قدم بزنیم و جاهای دیدنی ژاپن و بهم نشون بدی
+خیلی خب باشه
_واقعا (ذوق زده)
+اره (لبخند)
_ مرسییی (بوسش میکنه)
+با همین لباسات میای
_اره فقط بزار کیفو و گوشیم و بر دارم میام
+باشه
بعد از برداشتن کیفم با یویی رفتیم بیرون تقریبا تا ساعت ۲ نصف شب داشتیم قدم میزدیم و یویی همه جارو بهم نشون داد و دربارشون بهم توضیح میداد.
پایان.
یویی ویو:
رفتیم داخل میزو چیده بود برا همین نشستیم سر میز شروع کردیم به غذا خوردن بعد از تقریبا نیم ساعت غذا خوردنمون و تموم کردیم بهش کمک کردم و میزو باهم جمع کردیم بعدشم ظرفا رو توی ماشین ظرف شویی گذاشتیم و رفتیم روی مبل نشستیم یکم حرف زدیم البته به نظر ما یکم بود ۳ ساعت شده بود یه نگاه به ساعت انداختم ساعت ۳ و نیم بود و ما ساعت ۵ پرواز داشتیم بهش گفتم که بره اماده بشه رفت طبقه بالا تو اتاقش منم نشستم روی مبل و با گوشیم ور رفتم از پله ها اومد پایین و گفت که حاضره با اون لباسا و مدل مو خیلی کیوت شده بود یه کت و دامن کوتاه صورتی چهار خونه ای پوشیده بود و موهاشم دوتا گیس کرده بود که با چتریاش خیلی قشنگ شده بود منم یه شلوارک مشکی و یه نیمته سفید با کت مشکی پوشیده بودم چمدونامون هم برداشتیم با ماشینم به سمت خونه خودم حرکت کردیم تا ماشینم و توی خونم بزارم یه تاکسی گرفتیم و به سمت فرودگاه حرکت کردیم ساعت ۴ و نیم به فرودگاه رسیدیم شماره پروازمون و خونده بودم برای همین رفتیم پیش هواپیما مورد نظرمون بلیطا رو نشون دادیم رفتیم نشستیم بعد تقریبا ۴ ساعت رسیدیم ژاپن چون اونجا زادگاهم بود خوب اونجا رو میشناختم یه تاکسی از دم در فرودگاه گرفتیم و رفتیم خونم
+خوش اومدی
_اینجا خونه توعه
+اوم چطور
_هیچی همینجوری
+برو داخل دیگه خسته ایم
_باشه
رفتیم داخل خونه
+خب اینجا دوتا اتاق داره اتاق بالایی مال منه اوتاق پایینیه هم مال توعه مشکلی که نداری؟
_نه بابا خیلیم خوبه
+اوکی پس من برم بالا لباسامو عوض کنم
_باشه برو منم میرم لباسامو بچینم
+اوکی
پایان یویی ویو.
یورا ویو:
رسیدیم ژاپن و از اونجا مستقیم رفتیم خونه یویی وقتی رسیدیم اتاقمو بهم نشون داد رفتم توی اتاق چمدونمو گذاشتم روی تخت و زیپشو باز مردم از توی چمدون یه لانگ سرمه ای با یه شلوارک سفید پوشیدم موهامم باز کردم ارایشمم پاک کردم از اتاق رفتم بیرون دیدم یویی توی اشپز خونس اون یه بلیز شلوار ست خاکستری پوشیده بود رفتم پیشش
_چیکار میکنی
+دارم شام درست میکنم
_میشه شام و ولش کنی
+چرااا گشنت نیس
_نه توی هواپیما خوراکی خوردم
+باشه پس
زیر گازو خاموش کرد
_اممم یویی
+بله
_خسته ای
+نه زیاد چطور
_تو گفتی که اینجا زادگاهته درسته
+اوم چرا میپرسی
_پس یعنی کاملا اینجا رو میشناسی
+اره حرفت و بزن
_میشه منو ببری بیرون یکم قدم بزنیم و جاهای دیدنی ژاپن و بهم نشون بدی
+خیلی خب باشه
_واقعا (ذوق زده)
+اره (لبخند)
_ مرسییی (بوسش میکنه)
+با همین لباسات میای
_اره فقط بزار کیفو و گوشیم و بر دارم میام
+باشه
بعد از برداشتن کیفم با یویی رفتیم بیرون تقریبا تا ساعت ۲ نصف شب داشتیم قدم میزدیم و یویی همه جارو بهم نشون داد و دربارشون بهم توضیح میداد.
پایان.
۲.۴k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.