★گربه ی کوچک من★
★گربهی کوچک من★
★𝗠𝘆 𝗹𝗶𝘁𝘁𝗹𝗲 𝗰𝗮𝘁★
پارت ⑨
«صبح»
"جونگکوک"
از خواب پاشدم و دست و صورتمو شستم و صبحونه اماده کردم
یه ماهیتابه گرفتم دستم و با یه قاشق زدم روش
_پاشیددددددددددددددددد
+چیشده کی مرده کی زندست؟؟
_پاشو بیا صبحونه بخور
یکم مکث کرد بعد یهو جیغ زد و پرید تو بغلم
+جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
_چیه؟کسی مرده؟
+سوکسسسسسسسسسسس
_سوکس نه،سوسک درسته
+سوسککککککککککککککککککککک
_سوسک کجا بود اخه؟
برگشتم و زیر پامو نگاه کردم،همونجا بود که جیغ خودمم رفت هوا
_جیغغغغغغغغغغغغغ
حالا هردوتامون همو بغل کرده بودیم و رو تخت وایساده بودیم
*همون لحظه صدای زنگ*
•پسرممممم منو هیونگت اومدیم ببینیمت
_شت برو زیر تختتت
+سوکـ-... سوسک اونجاست کصافط(کثافت نه دوستان،درستش کصافطـه✓)
_برو زیر پتووووو
+باشههه
"یوری"
من رفتم زیر پتو و جونگکوک همونجوری اونجا موند
•پسرم برات غذا آور-...
'تو چرا رفتی اون بالا؟
_یه سوسک اونجاستتتتتت
'بیا پایین ببینم توی خرس گنده از سوسک میترسی؟
•بشین بچه بزرگ کن...
«چند روز بعد»
"جونگکوک"
جلوی در کافه بودم که دیدم اون تابلوی "به یک کارگر پاره وقت نیازمندیم" نیست
رفتم تو و از نونا پرسیدم
_نونا چرا اون تابلوی "به یک کارگر پاره وقت نیازمندیم" رو برداشتین؟
-آها اون...
که یه دختر ریزه میزه خورد بهم
_هی جلو پاتو نگا...-
+اخخخخخ ببخشید واقعا شرمنـ...-
یوری؟
اون اینجا چیکار میکنه؟
اروم بهش گفتم
_هی تو اینجا چیکار میکنی؟؟
+من چمیدونستم اینکا کافهی مامان توعه
_خواهر برادرمو که میشناسی!!
+من نمیدونستم اونا خواهر برادر های توعن.
_اههه گمتر حرف بزن پاشو کار کن
+خودت داری باهام حرف میزنی
_یا...بزنم بـِشِت خاک بره چِشِت؟
★𝗠𝘆 𝗹𝗶𝘁𝘁𝗹𝗲 𝗰𝗮𝘁★
پارت ⑨
«صبح»
"جونگکوک"
از خواب پاشدم و دست و صورتمو شستم و صبحونه اماده کردم
یه ماهیتابه گرفتم دستم و با یه قاشق زدم روش
_پاشیددددددددددددددددد
+چیشده کی مرده کی زندست؟؟
_پاشو بیا صبحونه بخور
یکم مکث کرد بعد یهو جیغ زد و پرید تو بغلم
+جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
_چیه؟کسی مرده؟
+سوکسسسسسسسسسسس
_سوکس نه،سوسک درسته
+سوسککککککککککککککککککککک
_سوسک کجا بود اخه؟
برگشتم و زیر پامو نگاه کردم،همونجا بود که جیغ خودمم رفت هوا
_جیغغغغغغغغغغغغغ
حالا هردوتامون همو بغل کرده بودیم و رو تخت وایساده بودیم
*همون لحظه صدای زنگ*
•پسرممممم منو هیونگت اومدیم ببینیمت
_شت برو زیر تختتت
+سوکـ-... سوسک اونجاست کصافط(کثافت نه دوستان،درستش کصافطـه✓)
_برو زیر پتووووو
+باشههه
"یوری"
من رفتم زیر پتو و جونگکوک همونجوری اونجا موند
•پسرم برات غذا آور-...
'تو چرا رفتی اون بالا؟
_یه سوسک اونجاستتتتتت
'بیا پایین ببینم توی خرس گنده از سوسک میترسی؟
•بشین بچه بزرگ کن...
«چند روز بعد»
"جونگکوک"
جلوی در کافه بودم که دیدم اون تابلوی "به یک کارگر پاره وقت نیازمندیم" نیست
رفتم تو و از نونا پرسیدم
_نونا چرا اون تابلوی "به یک کارگر پاره وقت نیازمندیم" رو برداشتین؟
-آها اون...
که یه دختر ریزه میزه خورد بهم
_هی جلو پاتو نگا...-
+اخخخخخ ببخشید واقعا شرمنـ...-
یوری؟
اون اینجا چیکار میکنه؟
اروم بهش گفتم
_هی تو اینجا چیکار میکنی؟؟
+من چمیدونستم اینکا کافهی مامان توعه
_خواهر برادرمو که میشناسی!!
+من نمیدونستم اونا خواهر برادر های توعن.
_اههه گمتر حرف بزن پاشو کار کن
+خودت داری باهام حرف میزنی
_یا...بزنم بـِشِت خاک بره چِشِت؟
۴.۶k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.