سلام بچه ها اومدم با یه داستان جدید امیدوارم دوست داشته ب
سلام بچه ها اومدم با یه داستان جدید امیدوارم دوست داشته باشید
.
.
.
.
تهیونگ پسر صاحب بزرگ ترین شرکت دنیا بود ولی علاقه ای به سیاست نداشت اون همیشه دور از چشم پدرش به شهر میرفت و خوش میگذروند
(ویو ته)
داشتم مثل همیشه توی بازار گشت میزدم که بخاطر بی دقتی خودم به یه پسره خوردم وقتی سرمو آوردم بالا متوجه پسری با چهره زیبا شدم
ته:ب... ببخشید
خواستم بدون اینکه منو ببینه برم چون ترسیدم از آدما بابام باشه ولی قبل از اینکه بتونم در برم دستمو گرفتو سمت خودش کشید
کوک:صبر کن با عجله کجا میری؟!
ته:گفتم ببخشید دیگه
کوک:منم شنیدم اما همین قهومو ریختی روم حداقل یه قهوه مهمونم کن همینجوری خشکو خالی؟
برای اولین بار سرمو بالا آوردم چهره واقعا زیبایی داشت خیلی شوکه شدم اما سریع خودمو جمع کردم تا به خودم اومدم دیدم تو کافه باهاش نشتم و دارم قهوه مهمونش میکنم...
_______________________________________
امیدوارم دوست داشته باشید خودم مخالف شیپ هستم ولی جدیدا تو اینستا شیپ تهکوک رو زیاد دیدم😢 ببخشید اگه کم یا بد بود✨🌸
.
.
.
.
تهیونگ پسر صاحب بزرگ ترین شرکت دنیا بود ولی علاقه ای به سیاست نداشت اون همیشه دور از چشم پدرش به شهر میرفت و خوش میگذروند
(ویو ته)
داشتم مثل همیشه توی بازار گشت میزدم که بخاطر بی دقتی خودم به یه پسره خوردم وقتی سرمو آوردم بالا متوجه پسری با چهره زیبا شدم
ته:ب... ببخشید
خواستم بدون اینکه منو ببینه برم چون ترسیدم از آدما بابام باشه ولی قبل از اینکه بتونم در برم دستمو گرفتو سمت خودش کشید
کوک:صبر کن با عجله کجا میری؟!
ته:گفتم ببخشید دیگه
کوک:منم شنیدم اما همین قهومو ریختی روم حداقل یه قهوه مهمونم کن همینجوری خشکو خالی؟
برای اولین بار سرمو بالا آوردم چهره واقعا زیبایی داشت خیلی شوکه شدم اما سریع خودمو جمع کردم تا به خودم اومدم دیدم تو کافه باهاش نشتم و دارم قهوه مهمونش میکنم...
_______________________________________
امیدوارم دوست داشته باشید خودم مخالف شیپ هستم ولی جدیدا تو اینستا شیپ تهکوک رو زیاد دیدم😢 ببخشید اگه کم یا بد بود✨🌸
۳.۸k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.