حمایتتتتت p2
دیگه کارم تموم شد حاضر شدم برم خونه که لونا زنگ زد
لونا:الو سلامممممما
ات:سلام چطوری خر
لونا :میگم قرار با بچه ها بریم بار میای و بیا
ا.ت :نمیدونم اگه حوصله داشتم میام
لونا :اوکی بای
ا.ت:اوکی بای
ویو ات
از کافه زدم بیرون همه جا تاریک یه احساس بدی داشتم نمیدونم چرا تو کوچه تنها بودم که یه ماشین بزرک سیاه ون از جلوم رد شد دیدم جلو وایساد یه قدم رفت عقب ترسیده بودم که شروع کردم به دویدن که چند نفر دنبال افتاد داشتم میدوییدم کا به کوچه ای رفتم که از دستشون خلاص بشم ولی بن بست بود جیغ کشیدم که چشام سیاهی رفت
خیلی دوستون دارم حمایییتت و نماز 😂یادتون نره
لونا:الو سلامممممما
ات:سلام چطوری خر
لونا :میگم قرار با بچه ها بریم بار میای و بیا
ا.ت :نمیدونم اگه حوصله داشتم میام
لونا :اوکی بای
ا.ت:اوکی بای
ویو ات
از کافه زدم بیرون همه جا تاریک یه احساس بدی داشتم نمیدونم چرا تو کوچه تنها بودم که یه ماشین بزرک سیاه ون از جلوم رد شد دیدم جلو وایساد یه قدم رفت عقب ترسیده بودم که شروع کردم به دویدن که چند نفر دنبال افتاد داشتم میدوییدم کا به کوچه ای رفتم که از دستشون خلاص بشم ولی بن بست بود جیغ کشیدم که چشام سیاهی رفت
خیلی دوستون دارم حمایییتت و نماز 😂یادتون نره
۲.۹k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.