پارت ۲ وقتی بعد از مدت ها نور امید رو دیدم
part2
نوراسید:
دلم براش تنگ شده بود دوست دارم که دوباره ببینمش آخرین باری که دیدمش منو از اون اتفاق دور کرد
هیچ وقت فراموش نمیکنم که یوکا میخواست با من اون کارو کنه
هیچ وقت فراموش نمیکنم که شوگا منو نجات داد
هیچ وقت فراموش نمیکنم که اولین کسی که باید بهش اعتماد کنم خودمم بعد بنده خداهای دیگه
ما کوچیکی باهم دوست بودیم
دوستای صمیمی
فقط اون به خاطر کار پدرش مدرسه رو ترک کرد
ولی تو پیام ها و کافه ها اونو میدیدم
ما قول های به هم دادیم
شرط نداریم
نوراسید:
دلم براش تنگ شده بود دوست دارم که دوباره ببینمش آخرین باری که دیدمش منو از اون اتفاق دور کرد
هیچ وقت فراموش نمیکنم که یوکا میخواست با من اون کارو کنه
هیچ وقت فراموش نمیکنم که شوگا منو نجات داد
هیچ وقت فراموش نمیکنم که اولین کسی که باید بهش اعتماد کنم خودمم بعد بنده خداهای دیگه
ما کوچیکی باهم دوست بودیم
دوستای صمیمی
فقط اون به خاطر کار پدرش مدرسه رو ترک کرد
ولی تو پیام ها و کافه ها اونو میدیدم
ما قول های به هم دادیم
شرط نداریم
۲.۵k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.