/ببخشید/
پارت3
#بنگچان
مک های عمیقی میزد.
هر کار کردم تا ولم کنه اما فایده ای نداشت.
اشکام سرازیر شد.
بالاخره بعد از چند مین ازم جدا شد.
_ بیبی چرا گریه میکنی.
این اولین بوسه من بود.
_یعنی تا حالا با کسی نخوابیدی
...نه..
_ خوبه پس باکره ای.
یااااااااااااا
_باش...باش بیا بریم صبحونه بخوریم.
تو برو من میام.
که اومد از دستم گرفت و منو با خودش برد.
سر میز نشستیم و شروع به خوردن کردیم.
بعد از صبحونه چان رفت تو اتاق کارش.
_ هی سه یورا بیا تو اتاق کارم.
باشه.
رفتم تو اتاق کارش.
رو میز نشسته بود و در حال بررسی چند پرونده بود.
_اومدی.
اوهوم.
بیا اینجا.
رفتم سمتش که دستمو کشید و منو گزاشت رو پاش.
چیکار...
_ هیش بزار چند چند دقیقه همین طوری بمونیم.
دستاشو دورم حلقه کرد و سرش رو برد توی گردنم.
نفس های داغشو روی پوستم حس میکردم که شروع کرد به مارک گزاشتن.
که عاح کوچیکی از زیر لبم در رفت.
عاح (اروم)
_ جوووون بلند تر.
بس کن.
_نوچ.
که بالاخره تمومش کرد.
خب چیکارم داشتی.
_میخواستم بگم...
سراین پارت 1روز فکر کردم چطورشد؟
#بنگچان
مک های عمیقی میزد.
هر کار کردم تا ولم کنه اما فایده ای نداشت.
اشکام سرازیر شد.
بالاخره بعد از چند مین ازم جدا شد.
_ بیبی چرا گریه میکنی.
این اولین بوسه من بود.
_یعنی تا حالا با کسی نخوابیدی
...نه..
_ خوبه پس باکره ای.
یااااااااااااا
_باش...باش بیا بریم صبحونه بخوریم.
تو برو من میام.
که اومد از دستم گرفت و منو با خودش برد.
سر میز نشستیم و شروع به خوردن کردیم.
بعد از صبحونه چان رفت تو اتاق کارش.
_ هی سه یورا بیا تو اتاق کارم.
باشه.
رفتم تو اتاق کارش.
رو میز نشسته بود و در حال بررسی چند پرونده بود.
_اومدی.
اوهوم.
بیا اینجا.
رفتم سمتش که دستمو کشید و منو گزاشت رو پاش.
چیکار...
_ هیش بزار چند چند دقیقه همین طوری بمونیم.
دستاشو دورم حلقه کرد و سرش رو برد توی گردنم.
نفس های داغشو روی پوستم حس میکردم که شروع کرد به مارک گزاشتن.
که عاح کوچیکی از زیر لبم در رفت.
عاح (اروم)
_ جوووون بلند تر.
بس کن.
_نوچ.
که بالاخره تمومش کرد.
خب چیکارم داشتی.
_میخواستم بگم...
سراین پارت 1روز فکر کردم چطورشد؟
۲.۹k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.