رمان
رمان
شب خاص
پارت ۱۷
بلند شدم و حاظر شدم یه لباس مشکی کوتاه پوشیده بودم و رفتم بار نشسته بودم و مشروب میخوردم که یه پسر اومد نزدیکم)
(علامت پسره ×)
× سلام خانوم زیبا
- اوم... سلام
× تنها اومدین بار؟
- اوهوم تنهام
× میتونم همراهتون باشم؟
- ام... اشکالی نداره
× خوبه.... میتونم بشینم اینجا؟
- اوه... بله بفرمایین
(اومد و کنارم نشست خیلی بهم نزدیک میشد و سعی میکرد بدنمو لمس کنه که یهو دستمو گرفت)
- دارین چیکار میکنین؟
× بیا بریم یه جایی
- ک... کجا؟
× دنبالم بیا
(دستمو گرفت و کشوند سمت یه اتاق توی بار برد توی اتاق و در رو قفل کرد)
- برای چی منو اوردی اینجا؟
× هیس عزیزم بیا یکم خوش بگذرونیم
- منظورت چیه؟
× بزار نشونت بدم
(اومد نزدیکم درحالی که دکمه های پیراهنش رو باز میکرد از ترس فقط رفتم عقب....)
شب خاص
پارت ۱۷
بلند شدم و حاظر شدم یه لباس مشکی کوتاه پوشیده بودم و رفتم بار نشسته بودم و مشروب میخوردم که یه پسر اومد نزدیکم)
(علامت پسره ×)
× سلام خانوم زیبا
- اوم... سلام
× تنها اومدین بار؟
- اوهوم تنهام
× میتونم همراهتون باشم؟
- ام... اشکالی نداره
× خوبه.... میتونم بشینم اینجا؟
- اوه... بله بفرمایین
(اومد و کنارم نشست خیلی بهم نزدیک میشد و سعی میکرد بدنمو لمس کنه که یهو دستمو گرفت)
- دارین چیکار میکنین؟
× بیا بریم یه جایی
- ک... کجا؟
× دنبالم بیا
(دستمو گرفت و کشوند سمت یه اتاق توی بار برد توی اتاق و در رو قفل کرد)
- برای چی منو اوردی اینجا؟
× هیس عزیزم بیا یکم خوش بگذرونیم
- منظورت چیه؟
× بزار نشونت بدم
(اومد نزدیکم درحالی که دکمه های پیراهنش رو باز میکرد از ترس فقط رفتم عقب....)
۹.۰k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.