بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ قسمت اول :
شناختها، گرایشها و کششهای انسان عمدتاً به دو دسته تقسیم میگردند:
دسته اول - اکتسابی؛ یعنی ریشه در وجود ندارند، بلکه از خارج از وجود کسب شدهاند، مثل فراگیری زبان یا علوم طبیعی.
دسته دوم - فطری؛ آن دسته از داناییها، گرایشها و کششهایی است که در خلقت و نهاد انسان سرشته شده است مثل حبّ و بغض یا عشق و نفرت، لذا عمومیت دارند و استثنا پذیر یا قابل تغییر و تبدیل نیز نمیباشند.
مرتبه پایینتر این فطرت، در خلقت بدن حیوانی است که به آن غریزه گفته می شود که در حیوان و نیز بدن حیوانی انسان نهادینه شده است.
الف)خداجویی، خداشناسی، خدا دوستی و خدا پرستی یا گرایش و عشق به إله، معبود و معشوق حقیقی و کمال محض، از جمله داناییها، کششها و گرایشهای فطری میباشند و در نتیجه گرایش به دین نیز فطری همه انسان هاست. از این رو نه انسان بیخدا، بی معبود و بیإله در عالم وجود دارد و نه انسان بیدین.
البته شاید برخی گمان کنند که کافر یا بیدین در عالم بسیار است، اما آنها نیز إلهی کاذب را به جای إله حقیقی می پرستند و دینی کاذب را به جای دین الهی بر گزیدهاند، لذا از یک سو فرمود: لا إله الا الله- و از سوی دیگر فرمود که به کفار بگو، نه شما معبود مرا بندگی خواهید کرد و نه من معبود شما را، لذا دین شما برای خودتان و دین من برای خودم -لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ.
ب)همه انسانها بدون اسثنا عاشق کمال هستند و نه کمال حدی دارد وگرنه نقص بود و نه کمال، و نه عشق به کمال حدی دارد. لذا در انسان عشق بی حد به حیات، علم، قدرت، غنا، زیبایی، رأفت، رحمت و ...، به صورت فطری وجود دارد، چرا که فطرتاً عاشق حیّ، علیم، قادر، غنی، جمیل، رئوف، رحیم و آن هستی و کمال محض است.
ج) برای آدمی در حیات دنیویاش دو مشکل اساسی به وجود میآید، که سبب انحراف او در شناخت و انتخاب مصداق معشوق و محبوب حقیقی کمال محض خداوند متعال میگردد که عبارتند از:
ج/1) سطحینگری: سطحینگری، سبب توجه به ظاهر میگردد و انسان در ظاهر به جز ماده و حیات دنیوی چیزی نمی بیند و نمیشناسد،لذا فقط قوا و استعداد های جسمانی و حیوانیش شکوفا شده و رشد مییابند. از این رو گرایشات غریزه حیوانی، بر گرایشات فطری روحانی چیرگی مییابند.(ادامه دارد...)
پاسخ قسمت اول :
شناختها، گرایشها و کششهای انسان عمدتاً به دو دسته تقسیم میگردند:
دسته اول - اکتسابی؛ یعنی ریشه در وجود ندارند، بلکه از خارج از وجود کسب شدهاند، مثل فراگیری زبان یا علوم طبیعی.
دسته دوم - فطری؛ آن دسته از داناییها، گرایشها و کششهایی است که در خلقت و نهاد انسان سرشته شده است مثل حبّ و بغض یا عشق و نفرت، لذا عمومیت دارند و استثنا پذیر یا قابل تغییر و تبدیل نیز نمیباشند.
مرتبه پایینتر این فطرت، در خلقت بدن حیوانی است که به آن غریزه گفته می شود که در حیوان و نیز بدن حیوانی انسان نهادینه شده است.
الف)خداجویی، خداشناسی، خدا دوستی و خدا پرستی یا گرایش و عشق به إله، معبود و معشوق حقیقی و کمال محض، از جمله داناییها، کششها و گرایشهای فطری میباشند و در نتیجه گرایش به دین نیز فطری همه انسان هاست. از این رو نه انسان بیخدا، بی معبود و بیإله در عالم وجود دارد و نه انسان بیدین.
البته شاید برخی گمان کنند که کافر یا بیدین در عالم بسیار است، اما آنها نیز إلهی کاذب را به جای إله حقیقی می پرستند و دینی کاذب را به جای دین الهی بر گزیدهاند، لذا از یک سو فرمود: لا إله الا الله- و از سوی دیگر فرمود که به کفار بگو، نه شما معبود مرا بندگی خواهید کرد و نه من معبود شما را، لذا دین شما برای خودتان و دین من برای خودم -لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ.
ب)همه انسانها بدون اسثنا عاشق کمال هستند و نه کمال حدی دارد وگرنه نقص بود و نه کمال، و نه عشق به کمال حدی دارد. لذا در انسان عشق بی حد به حیات، علم، قدرت، غنا، زیبایی، رأفت، رحمت و ...، به صورت فطری وجود دارد، چرا که فطرتاً عاشق حیّ، علیم، قادر، غنی، جمیل، رئوف، رحیم و آن هستی و کمال محض است.
ج) برای آدمی در حیات دنیویاش دو مشکل اساسی به وجود میآید، که سبب انحراف او در شناخت و انتخاب مصداق معشوق و محبوب حقیقی کمال محض خداوند متعال میگردد که عبارتند از:
ج/1) سطحینگری: سطحینگری، سبب توجه به ظاهر میگردد و انسان در ظاهر به جز ماده و حیات دنیوی چیزی نمی بیند و نمیشناسد،لذا فقط قوا و استعداد های جسمانی و حیوانیش شکوفا شده و رشد مییابند. از این رو گرایشات غریزه حیوانی، بر گرایشات فطری روحانی چیرگی مییابند.(ادامه دارد...)
۴۸۸
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.