Part5
ات:
با چیزی که گفته بود شوکه شده بودم.
ازدواج؟ با یه قاتل؟
نه هرگز نمیذارم این اتفاق بیوفته هرجوری که شده فرار میکنم.
اشکام بی دلیل داشت میریخت.
سرم به قدری درد میکرد که همونجا تو زمین خوابم برد.
شوگا:
وارد اتاقم شدم و روی صندلی نشستم.
دستیارم در زد و وارد اتاق شد
_رئیس همونجوری که گفتید تحقیق کردم و…
+ و چی؟ بنال دیگه
_۵ سال پیش اون زن و مردی که ماشینتون با ماشینشون تصادف کرده بود…
+خب؟
_مامان بابای ات بودن. و ات تنها بازمانده اون تصادف بود.
دستم رو جلوی سرم گذاشتم و فریاد زدم
گمشو برو بیرون!
_چشم رئیس.!
همه وسایل های میزم رو انداختم زمین و فریاد زدم:
لعنتتتت
به هرحال نمیذارم ات بفهمه اون مال منه هرجور که شده مال خودم میکنمش !
ات:
صدای باز شدن قفل اومد و من از خواب بیدار شدم:
اجوما: سلام دخترم خوبی؟
ات:…
با چیزی که گفته بود شوکه شده بودم.
ازدواج؟ با یه قاتل؟
نه هرگز نمیذارم این اتفاق بیوفته هرجوری که شده فرار میکنم.
اشکام بی دلیل داشت میریخت.
سرم به قدری درد میکرد که همونجا تو زمین خوابم برد.
شوگا:
وارد اتاقم شدم و روی صندلی نشستم.
دستیارم در زد و وارد اتاق شد
_رئیس همونجوری که گفتید تحقیق کردم و…
+ و چی؟ بنال دیگه
_۵ سال پیش اون زن و مردی که ماشینتون با ماشینشون تصادف کرده بود…
+خب؟
_مامان بابای ات بودن. و ات تنها بازمانده اون تصادف بود.
دستم رو جلوی سرم گذاشتم و فریاد زدم
گمشو برو بیرون!
_چشم رئیس.!
همه وسایل های میزم رو انداختم زمین و فریاد زدم:
لعنتتتت
به هرحال نمیذارم ات بفهمه اون مال منه هرجور که شده مال خودم میکنمش !
ات:
صدای باز شدن قفل اومد و من از خواب بیدار شدم:
اجوما: سلام دخترم خوبی؟
ات:…
۲.۳k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.