◤𝐌𝐢𝐬𝐭𝐫𝐞𝐬𝐬 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚◢
◤𝐌𝐢𝐬𝐭𝐫𝐞𝐬𝐬 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚◢
𝐏𝐚𝐫𝐭 27
═════════════════
♰ : صلح ؟!
❦ : صلح
═════════════════
دخترک کمی با خودش فکر کرد و با حالت کیوتی دست مرد رو گرفت و لبخندی ریز زد بدون دونستن این موضوع که با هر حرکتی که انجام میده باعث لرزیدن قلب مرد میشه
═════════════════
❦ : من رفت...
═════════════════
دخترک به سمت اتاقش رفت تا برای مدتی تنها باشه ولی...فقط توسط مرد بوسیده شد
بوسه ادامه داشت...مرد بیخیال نمیشد و دخترک مخالفتی نمیکرد
با ادامه دار شدن بوسه ، مرد کمر دخترک رو گرفت و به آغوش کشید...و بلاخره از دخترک جدا شد
═════════════════
❦ : چیکار میکنی ؟!
♰ : تو...هیچ مقاومتی نمیکنی
❦ : جوابی که میخواستم این نبود
═════════════════
دیدن دخترک که مقاومتی نمیکنه
گونه هایی که کمی سرخ شده بودن
لب های دخترک که به خاطر بوسه پف ریزی کرده بود
مرد میتونست جلوی خودش رو بگیره ؟! البته که نه...دخترک توی اون لحظه...بیش از حد تحریک کننده به نظر میرسید و مرد رو مجاب میکرد تا دختر رو مال خودش بکنه
کمی بیشتر دخترک رو به خودش نزدیک کرد...دوباره لبهاش رو روی لبهای دخترک گذاشت و به صورت "straddle hug "دخترک رو در اغوش گرفت و همچنان دخترک رو می بوسید
دخترک مخالفت نمیکرد ولی همراهی هم نمیکرد...مرد کمی محکم لب دخترک رو گاز گرفت و در حین بوسه زمزمه کرد
═════════════════
♰ : همراهی کن
═════════════════
مرد گفت و دخترک کمی مطیع حرف های مرد شد
مرد رو محکم تر در اغوش گرفت و بوسه های مرد رو همراهی میکرد...مرد به ارومی لب دخترک رو گاز میگرفت و باعث ناله های کوچیک دخترک میشد...زبون مرد شروع به حرکت کرده بود و الان داخل دهان دخترک جستوجو میکرد
مدتی گذشته بود
مرد ، دخترک رو روی زمین گذاشته بود و به دیوار اتاق پین کرده بود
مرد تیشرت دخترک رو روی زمین انداخته بود و دخترک در حال باز کردن دکمه های لباس مرد بود
═════════════════
♰ : گفتم همراهی کن ولی الان...شیطون شدی خانمکوچولو
❦ : دوست نداری ؟!
♰ : اینطور نیست فقط...
❦ : فقط ؟!
♰ : مطمئن نیستم اگر میتونم خودم رو کنترل کنم یا...نه...
═════════════════
مرد دخترک رو براید استایل در اغوش گرفت ، روی تخت گذاشت و روی بدن دخترک خیمه زد
برای یک بوسه دیگه به سمت لب های دخترک خم شد که...
═════════════════
𝑫𝒐𝒏'𝒕 𝒇𝒐𝒓𝒈𝒆𝒕 𝒕𝒐 𝒍𝒊𝒌𝒆, 𝒄𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕 𝒂𝒏𝒅 𝒇𝒐𝒍𝒍𝒐𝒘 🩵🫶
◤𝒇𝒐𝒍𝒍𝒐𝒘 𝒎𝒆✯ : @kim-soyeon
𝐏𝐚𝐫𝐭 27
═════════════════
♰ : صلح ؟!
❦ : صلح
═════════════════
دخترک کمی با خودش فکر کرد و با حالت کیوتی دست مرد رو گرفت و لبخندی ریز زد بدون دونستن این موضوع که با هر حرکتی که انجام میده باعث لرزیدن قلب مرد میشه
═════════════════
❦ : من رفت...
═════════════════
دخترک به سمت اتاقش رفت تا برای مدتی تنها باشه ولی...فقط توسط مرد بوسیده شد
بوسه ادامه داشت...مرد بیخیال نمیشد و دخترک مخالفتی نمیکرد
با ادامه دار شدن بوسه ، مرد کمر دخترک رو گرفت و به آغوش کشید...و بلاخره از دخترک جدا شد
═════════════════
❦ : چیکار میکنی ؟!
♰ : تو...هیچ مقاومتی نمیکنی
❦ : جوابی که میخواستم این نبود
═════════════════
دیدن دخترک که مقاومتی نمیکنه
گونه هایی که کمی سرخ شده بودن
لب های دخترک که به خاطر بوسه پف ریزی کرده بود
مرد میتونست جلوی خودش رو بگیره ؟! البته که نه...دخترک توی اون لحظه...بیش از حد تحریک کننده به نظر میرسید و مرد رو مجاب میکرد تا دختر رو مال خودش بکنه
کمی بیشتر دخترک رو به خودش نزدیک کرد...دوباره لبهاش رو روی لبهای دخترک گذاشت و به صورت "straddle hug "دخترک رو در اغوش گرفت و همچنان دخترک رو می بوسید
دخترک مخالفت نمیکرد ولی همراهی هم نمیکرد...مرد کمی محکم لب دخترک رو گاز گرفت و در حین بوسه زمزمه کرد
═════════════════
♰ : همراهی کن
═════════════════
مرد گفت و دخترک کمی مطیع حرف های مرد شد
مرد رو محکم تر در اغوش گرفت و بوسه های مرد رو همراهی میکرد...مرد به ارومی لب دخترک رو گاز میگرفت و باعث ناله های کوچیک دخترک میشد...زبون مرد شروع به حرکت کرده بود و الان داخل دهان دخترک جستوجو میکرد
مدتی گذشته بود
مرد ، دخترک رو روی زمین گذاشته بود و به دیوار اتاق پین کرده بود
مرد تیشرت دخترک رو روی زمین انداخته بود و دخترک در حال باز کردن دکمه های لباس مرد بود
═════════════════
♰ : گفتم همراهی کن ولی الان...شیطون شدی خانمکوچولو
❦ : دوست نداری ؟!
♰ : اینطور نیست فقط...
❦ : فقط ؟!
♰ : مطمئن نیستم اگر میتونم خودم رو کنترل کنم یا...نه...
═════════════════
مرد دخترک رو براید استایل در اغوش گرفت ، روی تخت گذاشت و روی بدن دخترک خیمه زد
برای یک بوسه دیگه به سمت لب های دخترک خم شد که...
═════════════════
𝑫𝒐𝒏'𝒕 𝒇𝒐𝒓𝒈𝒆𝒕 𝒕𝒐 𝒍𝒊𝒌𝒆, 𝒄𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕 𝒂𝒏𝒅 𝒇𝒐𝒍𝒍𝒐𝒘 🩵🫶
◤𝒇𝒐𝒍𝒍𝒐𝒘 𝒎𝒆✯ : @kim-soyeon
۲۷.۷k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.