عشق غمگین
عشق غمگین
پارت ۱۱
فرداش تهیونگ و مین هوان تصادف کردن دستباچه شدم ولی به خودم مسط شدم بدو بدو رفتم بیمارستان نمیدونستم عیادت کدوم یکیشون برم بعد نیم ساعت فکر کردن اول رفتم سراغ مین هوان ولی قبلش بزای دوتاشون خوراکی گرفتم وقتی رسیدم بیمارستان دوتاشون تو یه اتاق بودن نمیدونستم طرف کدوم برم پس یه صندلی بین تخت شون گذاشتم و وسط نشستم(منحرف نشید فاصله ی تخت شون وسط اونجا)
انگاری دوتاشون خوابیده بودن ولی بیدار شدن تعجب کردن که من اومدم عیادت داشتم باهاشون حرف میزدم که بهم گفتن چرا برای اون خوراکی خریدی
میونگ:ام..چیزه..آها دوتاتون باهم تصادف کردین برای همین
مین هوان و تهیونگ:آها
۳ ساعت پیش شون بودم بعد ازشون خداحافظی کردم رفتم خونه که دوباره فردا دوباره برم عیادتشون
۵ روز قبل شروع مدارس
میونگ:نههههههه من نمیخوام برم مدرسههههه
مامان میونگ:چته وحشی چرا اربده میکشی
میونگ:مدارس میخواد شروع بشه
مامان میونگ:خب که چی
دیگه با مامانم حرف نزدم ولی یه جورایی خوشحال هم بودم چون مین هوان و تهیونگ خوب شده بودن و میومدن مدرسه
پارت ۱۱
فرداش تهیونگ و مین هوان تصادف کردن دستباچه شدم ولی به خودم مسط شدم بدو بدو رفتم بیمارستان نمیدونستم عیادت کدوم یکیشون برم بعد نیم ساعت فکر کردن اول رفتم سراغ مین هوان ولی قبلش بزای دوتاشون خوراکی گرفتم وقتی رسیدم بیمارستان دوتاشون تو یه اتاق بودن نمیدونستم طرف کدوم برم پس یه صندلی بین تخت شون گذاشتم و وسط نشستم(منحرف نشید فاصله ی تخت شون وسط اونجا)
انگاری دوتاشون خوابیده بودن ولی بیدار شدن تعجب کردن که من اومدم عیادت داشتم باهاشون حرف میزدم که بهم گفتن چرا برای اون خوراکی خریدی
میونگ:ام..چیزه..آها دوتاتون باهم تصادف کردین برای همین
مین هوان و تهیونگ:آها
۳ ساعت پیش شون بودم بعد ازشون خداحافظی کردم رفتم خونه که دوباره فردا دوباره برم عیادتشون
۵ روز قبل شروع مدارس
میونگ:نههههههه من نمیخوام برم مدرسههههه
مامان میونگ:چته وحشی چرا اربده میکشی
میونگ:مدارس میخواد شروع بشه
مامان میونگ:خب که چی
دیگه با مامانم حرف نزدم ولی یه جورایی خوشحال هم بودم چون مین هوان و تهیونگ خوب شده بودن و میومدن مدرسه
۱.۸k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.