عکس از ادمین
عکس از ادمین
میدونم وحشتناکه ولی خب ببخشید دیگه .....
خب خاطرات امروز
امروز صبح حدود ساعت ۷ونیم بیدارم شدم ( تنبل شدم 😅) و خب تا حقیقتا تا ساعت ۹ حتی اسمم رپ هم یادم نیمد در صورتی که قبلا سرعی ویندوزم بالا می آمد خلاصه بیدار شدم و رفت ی صبحونه بخورم حدود ساعت ۱۲ ونیم مامانم گفت بلندشین میخواین برم ی جایی خوب بله چشمتون روز بد نبینه منیکی تو کل سال از فامیل فقط با مامان و بابا رفت وآمد داشتم الان باید تیکه متل های خانواده ها رو تحمل می کرد ازاینکه چقدر کم پیدا شدم سرزنش بشم وووو هزار چیز مسخره دیگه ولی خدایی امروز بیش از حد حالم بده بود کلا نتونستم چیزی بخورم همین طور مثل شتر ملت رو نگاه می کردم که بهم میپریدند حتی با کوچکترین کار خاله: چقدر چاق شدی چقدر جوش زدیی
زن دایی : واییییییییییی من به نظرم برو ی رژیم بگیر
دختر خاله بزرگه : ولی بعضی ها با رژیم هم درست نمیشن بسکه زشتن ( خودم میدونم ) باید بکوبن از نوه بسازند
اونیکی خاله : قربون دخترم برم ( انشاالله ) دخترم المپیاد ریاضی نفر اول شده بمیرم
تو چیکار کردی تو این ی سال
دختر خاله : چقدر دست و پاچلفتی هستی بی عرضه
من دیگه خسته شده بودم رسیدم خونه آقا ما ی غلطی کردیم برا عید ناخون کاشتیم حالا همه میگن بده باعث سرطان میشه باعث کوفت میشه باعث زهر مار میشه و هزار هزار تا چیز دیگه رسیدم خونه مامانم گفت باید بری و ناخن هاتو رو داری و بله فتنه ها به دست پیروز نشست موهام که برا عید بافت بود هم رنگ کرده رفتم حموم و خب بافت باز شد هم رنگش رفت تو عکس مشاهده میکنید و بله بنده قرار به دلیل چرت و پرت های ملت رژیم آب بگیرم نمیدونم چرا ولی از این زندگی خسته شدم
میدونم وحشتناکه ولی خب ببخشید دیگه .....
خب خاطرات امروز
امروز صبح حدود ساعت ۷ونیم بیدارم شدم ( تنبل شدم 😅) و خب تا حقیقتا تا ساعت ۹ حتی اسمم رپ هم یادم نیمد در صورتی که قبلا سرعی ویندوزم بالا می آمد خلاصه بیدار شدم و رفت ی صبحونه بخورم حدود ساعت ۱۲ ونیم مامانم گفت بلندشین میخواین برم ی جایی خوب بله چشمتون روز بد نبینه منیکی تو کل سال از فامیل فقط با مامان و بابا رفت وآمد داشتم الان باید تیکه متل های خانواده ها رو تحمل می کرد ازاینکه چقدر کم پیدا شدم سرزنش بشم وووو هزار چیز مسخره دیگه ولی خدایی امروز بیش از حد حالم بده بود کلا نتونستم چیزی بخورم همین طور مثل شتر ملت رو نگاه می کردم که بهم میپریدند حتی با کوچکترین کار خاله: چقدر چاق شدی چقدر جوش زدیی
زن دایی : واییییییییییی من به نظرم برو ی رژیم بگیر
دختر خاله بزرگه : ولی بعضی ها با رژیم هم درست نمیشن بسکه زشتن ( خودم میدونم ) باید بکوبن از نوه بسازند
اونیکی خاله : قربون دخترم برم ( انشاالله ) دخترم المپیاد ریاضی نفر اول شده بمیرم
تو چیکار کردی تو این ی سال
دختر خاله : چقدر دست و پاچلفتی هستی بی عرضه
من دیگه خسته شده بودم رسیدم خونه آقا ما ی غلطی کردیم برا عید ناخون کاشتیم حالا همه میگن بده باعث سرطان میشه باعث کوفت میشه باعث زهر مار میشه و هزار هزار تا چیز دیگه رسیدم خونه مامانم گفت باید بری و ناخن هاتو رو داری و بله فتنه ها به دست پیروز نشست موهام که برا عید بافت بود هم رنگ کرده رفتم حموم و خب بافت باز شد هم رنگش رفت تو عکس مشاهده میکنید و بله بنده قرار به دلیل چرت و پرت های ملت رژیم آب بگیرم نمیدونم چرا ولی از این زندگی خسته شدم
۳.۹k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.