وقتی دکتر بود و...
وقتی دکتر بود و...
تهیونگ تصمیم خودشو گرفته بود میخاست با ات ازدواج کنه اما ات میشد زن دومش تازهه میخاست اتو تو ی خونه با لیا نگه داره اونجوری که کلا جنگو دعوا میشد ولی تهیونگ مطمعن بود که قراره لیا رو همین چند وقته طلاق بده پس رفت سمت طلا فروشی و یک حلقه ازدواج ظریف برای ات خرید
و زنگ زد به ات
تهیونگ: سلام بیب
ات: سلام عشقم
تهیونگ: بیبی الان میتونی بیای این ادرسیه برات میفرسم؟؛ فقط سریعع
ات: باشه
تهیونگ ادرسو برای ات فرستاد و ات سریع خودشو به اونجا رسوند
اونجا یه عمارت بزرگ بود
ات وارد شد و تهیونگ همون موقع جلوش زانو زد و صدای ویالون نواز ها بلند شد
تهیونگ: ات حاضری تک ستاره اسمونم بشی؟
ات: البته مستر کیم
تهیونگ اتو بغل کردو تو هوا چرخوند
اتو تهیونگ تا شب رفتنو خوش گذروندن شب که شد تهیونگ ات رو رسوند خونش و رفت اما قبلش گفته بود فردا میاد که برن و عقد کنن و ات از این قضیه خوشحال بود
فردا...
تهیونگ تصمیم خودشو گرفته بود میخاست با ات ازدواج کنه اما ات میشد زن دومش تازهه میخاست اتو تو ی خونه با لیا نگه داره اونجوری که کلا جنگو دعوا میشد ولی تهیونگ مطمعن بود که قراره لیا رو همین چند وقته طلاق بده پس رفت سمت طلا فروشی و یک حلقه ازدواج ظریف برای ات خرید
و زنگ زد به ات
تهیونگ: سلام بیب
ات: سلام عشقم
تهیونگ: بیبی الان میتونی بیای این ادرسیه برات میفرسم؟؛ فقط سریعع
ات: باشه
تهیونگ ادرسو برای ات فرستاد و ات سریع خودشو به اونجا رسوند
اونجا یه عمارت بزرگ بود
ات وارد شد و تهیونگ همون موقع جلوش زانو زد و صدای ویالون نواز ها بلند شد
تهیونگ: ات حاضری تک ستاره اسمونم بشی؟
ات: البته مستر کیم
تهیونگ اتو بغل کردو تو هوا چرخوند
اتو تهیونگ تا شب رفتنو خوش گذروندن شب که شد تهیونگ ات رو رسوند خونش و رفت اما قبلش گفته بود فردا میاد که برن و عقد کنن و ات از این قضیه خوشحال بود
فردا...
۵.۴k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.