تک پارتی (جونگ کوک)
(عشق یکطرفه)
امروز روزی بود که میتونستم بعد از ۴ سال کسی رو که زندگیم رو جهنم کرده بود اما من هنوز عاشقش بودم روببینم یواشکی بین مردم خودمو قایم کردم تا نتونه ببینتم میخواستم سورپرایزش کنم ولی مثل اینکه خودم سورپرایز شدم هواپیما فرود اومده بود داشتم چهره کسایی رو که از هواپیما بیرون میومدن رو میدیدم تا پیداش کنم که یهو چشمم خورد بهش ولی من الان داشتم چی میدیدم چیزی که میدیدم رو نمیتونستم باور کنم تعجب کرده بودم که ا/ت این کارو با من کرده بود....
دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و دویدم سمتش و اون پسره ی لاشی رو که کنارش بود محکم حل دادم که چمدونش از دستش افتاد ا/ت سریع دوید سمت پسره و گفت: عزیزم حالت خوبه
من خون جلو چشمامو گرفته بود رفتم پیش ا/ت دو زانو نشستم گفتم: چجوری دلت اومد...... چجوری دلت اومد لعنتی (با داد) من فکر میکردم که تو یکثره به فکر منی... من فکر کردم تو هنوزم بهم وفاداری همونطور که من بودم
که یهو ا/ت محکم یکی خوابوند در گوشم
ا/ت: اون از تو خیلی بهتره بیشتر برام خرج میکنه پولدار تره چرا باید ۴ سال از عمرمو صرف تو ی لعنتی کنم جونگ کوککک
جونگ کوک: فکر کردی اون همیشه گیه دو روز دیگه که ازت خسته شه تو رو هم میذاره و میره.... بی لیاقت... من عاشقت بودم... ولی دیگه همه چی تموم شد
یه لحظه دیگه مطمئن شدم که از دستش دادم
انگار که دنیا پیش چشمم تاریک شد
ازشون دور شدم و سوار ماشینم شدم و شروع کردم تا میتونستن تند رفتم و اشک ریختن.
تا به خودم اومدم دیدم که یه کامیون بزرگ جلومه و تا خواستم ترمز بگیرم.....
(سیاهی متلق)
ــــــــــــــــــــــــــــــ
ممنون میشم حمایت کنید❤️😘🥹
این اولین تک پارتیمه اگه خوشتون میاد برام تو کامنت بنویسید که بیشتر بذارم 😁❤️
امروز روزی بود که میتونستم بعد از ۴ سال کسی رو که زندگیم رو جهنم کرده بود اما من هنوز عاشقش بودم روببینم یواشکی بین مردم خودمو قایم کردم تا نتونه ببینتم میخواستم سورپرایزش کنم ولی مثل اینکه خودم سورپرایز شدم هواپیما فرود اومده بود داشتم چهره کسایی رو که از هواپیما بیرون میومدن رو میدیدم تا پیداش کنم که یهو چشمم خورد بهش ولی من الان داشتم چی میدیدم چیزی که میدیدم رو نمیتونستم باور کنم تعجب کرده بودم که ا/ت این کارو با من کرده بود....
دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و دویدم سمتش و اون پسره ی لاشی رو که کنارش بود محکم حل دادم که چمدونش از دستش افتاد ا/ت سریع دوید سمت پسره و گفت: عزیزم حالت خوبه
من خون جلو چشمامو گرفته بود رفتم پیش ا/ت دو زانو نشستم گفتم: چجوری دلت اومد...... چجوری دلت اومد لعنتی (با داد) من فکر میکردم که تو یکثره به فکر منی... من فکر کردم تو هنوزم بهم وفاداری همونطور که من بودم
که یهو ا/ت محکم یکی خوابوند در گوشم
ا/ت: اون از تو خیلی بهتره بیشتر برام خرج میکنه پولدار تره چرا باید ۴ سال از عمرمو صرف تو ی لعنتی کنم جونگ کوککک
جونگ کوک: فکر کردی اون همیشه گیه دو روز دیگه که ازت خسته شه تو رو هم میذاره و میره.... بی لیاقت... من عاشقت بودم... ولی دیگه همه چی تموم شد
یه لحظه دیگه مطمئن شدم که از دستش دادم
انگار که دنیا پیش چشمم تاریک شد
ازشون دور شدم و سوار ماشینم شدم و شروع کردم تا میتونستن تند رفتم و اشک ریختن.
تا به خودم اومدم دیدم که یه کامیون بزرگ جلومه و تا خواستم ترمز بگیرم.....
(سیاهی متلق)
ــــــــــــــــــــــــــــــ
ممنون میشم حمایت کنید❤️😘🥹
این اولین تک پارتیمه اگه خوشتون میاد برام تو کامنت بنویسید که بیشتر بذارم 😁❤️
۳.۶k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.