فیک یونگی
p29
ته: الو آماده ای؟
ا.ت: اره من تو کافیشاپم
ته: چرا نیومدی واحدم
ا.ت: بیا پایین بهت میگم.....
تهیونگ با یه باشه تلفن رو قطع کرد و بلاس مورد نظرش رو پوشید و عطر مردونه اش رو زد ...موهاش رو درست کرد و رفت پایین.....این چند روز کمپانی راحتشون گذاشته بود و نه زیاد کار میکردن نه رفت و امدشون خیلی توجه جلب میکرد چون هنوز خیلیا خبر نداشتن که کیم تهیونگ و جئون ا.ت و مین یونگی امدن پاریس.....چه برسد به بقیه اعضا که امروز پرواز داشتن و برمیگشتند کره
زد بیرون و به بادیگاردا گفت دوررا دور مراقب باشن چون امروز رو نیازمند یه گشت و گذار بود
رسید به کافی شاپ و دختر قد بلندی که لباس سفید و دامن چرم قهوه ای تنگ پوشیده بود با عینک آفتابی رو سرش رو دید که سرش تو گوشیشه....رفت داخل و نشست جلو میزش....ا.ت سرش رو بالا آورد و به ته نگاه کرد
ا.ت: جون ندزدنت
تهیونگ: خودتو دیدی
ا.ت: ولی شما بیشتر جذاب شدیدا
تهیونگ: چون اسرار داری قبول میکنم
ا.ت: کوفت اصلا باکلاس بودن نمیاد به ما
تهیونگ: اونو ول چرا نیومدی واحدم؟
ا.ت عینکش رو از رو سرش برداشت و همینجور که با دسته اش بازی میکرد گفت
ا.ت: خبر داری که با یونگی قهرم؟
تهیونگ: عوم خودش بهم گفت ولی تو خدایی یکم لوس بازی در اوردیا
ا.ت: والا اون منو برده خودش میدونه همین یه ساعت پیش بهم میگفت کجا میری
تهیونگ: خب عاشقه احمق
ا.ت: پس میخواست درست حرف بزنه....جوری گفت ارباب خودمم داشت باورم میشد
تهیونگ: اوکی اصلا حق با تو
ا.ت: درسته ....حالا هم نمیخوام هیچ جوره از اینکه ما امروز چیکار کردیم خبر دار شه
عینک رو گذاشت رو چشماش و منتظر جواب ته موند
تهیونگ: خب من که همیشه پایم.....میخوای یه کار کنیم
ا.ت: عوم چیکار
تهیونگ: گوشی دیگه بخریم؟
ا.ت: ایدت رو دوست دارم ولی سیمکارتم باید بخریم ولی خب نیاز به شناسنامه داره
تهیونگ: میتونیم سیم موقت بخریم
ا.ت: اوکی بریم
.
.
ا.ت و ته سوار ماشین شدن و روندن سمت مبایل فروشی و از همونجا سیم موقت و گوشی بدا هر کدوم گرفتن
ا.ت: لتسسسسس گوووووووو
تهیونگ: اوه یههههههههههه
اهنگ رو تا هزار بردن بالا و در حدی که سیمای ماشین میلرزید و با سرعت بین ماشینا لایی میکشیدن
تهیونگ: هی گرلللل سیم کارت گوشی اصلی خودت و منو در میاری؟
ا.ت: Why not? )چرا که نه)
ا.ت امد سیم کارتا رو در آورد و آخرین لحظه تماس یونگی رو دید و با یه نیشخند جذاااااابببب رد تماس داد
ا.ت: بای بای اربابببب خنده
تهیونگ: هعی یونگی پارمون میکنههههه (خنده)
ا.ت: میتونه بیاد بکنههههه
خلاصه که کل پاریس رو دور زدن عنوان لباس خریدن و تا جون داشتن غذا های مختلف پاریس رو خوردن و مخفیانه رفتن پارتی
ا.ت: هیییییی ته بیا وسط
ته: بیا ببینم چه بکنیم ماا
هر کدوم با یه جام بزرک شراب رفتن وسط و شروع کردن به.....
ته: الو آماده ای؟
ا.ت: اره من تو کافیشاپم
ته: چرا نیومدی واحدم
ا.ت: بیا پایین بهت میگم.....
تهیونگ با یه باشه تلفن رو قطع کرد و بلاس مورد نظرش رو پوشید و عطر مردونه اش رو زد ...موهاش رو درست کرد و رفت پایین.....این چند روز کمپانی راحتشون گذاشته بود و نه زیاد کار میکردن نه رفت و امدشون خیلی توجه جلب میکرد چون هنوز خیلیا خبر نداشتن که کیم تهیونگ و جئون ا.ت و مین یونگی امدن پاریس.....چه برسد به بقیه اعضا که امروز پرواز داشتن و برمیگشتند کره
زد بیرون و به بادیگاردا گفت دوررا دور مراقب باشن چون امروز رو نیازمند یه گشت و گذار بود
رسید به کافی شاپ و دختر قد بلندی که لباس سفید و دامن چرم قهوه ای تنگ پوشیده بود با عینک آفتابی رو سرش رو دید که سرش تو گوشیشه....رفت داخل و نشست جلو میزش....ا.ت سرش رو بالا آورد و به ته نگاه کرد
ا.ت: جون ندزدنت
تهیونگ: خودتو دیدی
ا.ت: ولی شما بیشتر جذاب شدیدا
تهیونگ: چون اسرار داری قبول میکنم
ا.ت: کوفت اصلا باکلاس بودن نمیاد به ما
تهیونگ: اونو ول چرا نیومدی واحدم؟
ا.ت عینکش رو از رو سرش برداشت و همینجور که با دسته اش بازی میکرد گفت
ا.ت: خبر داری که با یونگی قهرم؟
تهیونگ: عوم خودش بهم گفت ولی تو خدایی یکم لوس بازی در اوردیا
ا.ت: والا اون منو برده خودش میدونه همین یه ساعت پیش بهم میگفت کجا میری
تهیونگ: خب عاشقه احمق
ا.ت: پس میخواست درست حرف بزنه....جوری گفت ارباب خودمم داشت باورم میشد
تهیونگ: اوکی اصلا حق با تو
ا.ت: درسته ....حالا هم نمیخوام هیچ جوره از اینکه ما امروز چیکار کردیم خبر دار شه
عینک رو گذاشت رو چشماش و منتظر جواب ته موند
تهیونگ: خب من که همیشه پایم.....میخوای یه کار کنیم
ا.ت: عوم چیکار
تهیونگ: گوشی دیگه بخریم؟
ا.ت: ایدت رو دوست دارم ولی سیمکارتم باید بخریم ولی خب نیاز به شناسنامه داره
تهیونگ: میتونیم سیم موقت بخریم
ا.ت: اوکی بریم
.
.
ا.ت و ته سوار ماشین شدن و روندن سمت مبایل فروشی و از همونجا سیم موقت و گوشی بدا هر کدوم گرفتن
ا.ت: لتسسسسس گوووووووو
تهیونگ: اوه یههههههههههه
اهنگ رو تا هزار بردن بالا و در حدی که سیمای ماشین میلرزید و با سرعت بین ماشینا لایی میکشیدن
تهیونگ: هی گرلللل سیم کارت گوشی اصلی خودت و منو در میاری؟
ا.ت: Why not? )چرا که نه)
ا.ت امد سیم کارتا رو در آورد و آخرین لحظه تماس یونگی رو دید و با یه نیشخند جذاااااابببب رد تماس داد
ا.ت: بای بای اربابببب خنده
تهیونگ: هعی یونگی پارمون میکنههههه (خنده)
ا.ت: میتونه بیاد بکنههههه
خلاصه که کل پاریس رو دور زدن عنوان لباس خریدن و تا جون داشتن غذا های مختلف پاریس رو خوردن و مخفیانه رفتن پارتی
ا.ت: هیییییی ته بیا وسط
ته: بیا ببینم چه بکنیم ماا
هر کدوم با یه جام بزرک شراب رفتن وسط و شروع کردن به.....
۴.۹k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.