"سناریو درخواستی"
"سناریو درخواستی"
وقتی بعد از چند سال همو دیدین:
نامجون:*نگات می کنه و لبخند می زنه*
ا/ت:دلم برات تنگ شده بود*میری نزدیکش*
نامجون:*بغلت می کنه*دیگه هیچ وقت از پیشم نرو،باشه؟
جین:ا/ت!خیلی دل تنگت شده بودم!
ا/ت:منم همینطور،راستی...این مدت خوب غذا خوردی؟
جین:البته!توچی؟؟
ا/ت:نگران بودم خوب غذا نخورده باشی آخه من اینجا نبودم؛
جین:امم..ولی من همیشه غذا درست می کنم،حتی وقتایی که تو اینجا باشی!
(مود ا/تی که می خواست فضا رو رومانتیک کنه خداااااااسسسس😂)
شوگا: منتظرت بودم،تو...خیلی دیر کردی!این مدت برام مثل هزار سال گذشت!
ا/ت:دیگه هیچ وقت نمی رم،قول میدم:)
هوسوک:ساینشاینم می دونی چقدر دلم برات تنگ شده بود؟؟
ا/ت:*لبخند می زنی و می ری نزدیکش*
هوسوک:*بغلت می کنه*دیگه نمیزارم هیچ وقت اینقدر ازم دور بشی:)
جیمین:موچی کوچولوم!
ا/ت:*بغلش می کنی*دلم برات تنگ شده!
جیمین:من خیلی بیشتر؛*لبخند می زنه*بیا زود تر بریم خونه:)
تهیونگ:*دستتو می گیره*واس چی اینقدر ازم دور بودی،هوم؟؟فکر نکردی من دیوونه میشم؟؟
ا/ت:متاسفم!*سرتو میندازی پایین*
تهیونگ:*با دستش سرتو بلند می کنه و لبخند می زنه*عیبی نداره حالا خودتو ناراحت نکن،مهم اینه که الان اینجا پیش منی:)
ا/ت:*بغلش می کنی*
کوکی:*بازو هاتو میگیره*دلم برات تنگ شده بود؛میدونی چند شب رو بی تو گذروندم؟؟
ا/ت:هر لحظه منتظر بودم که برگردم پیش تو!من خیلی بیشتر دلم برات تنگ شده بود!
کوکی*پوزخند شیطنت آمیزی می زنه*پس بیا بریم خونه!
اصکی ممنوع ❌
دوست داشتی بلایک:)
وقتی بعد از چند سال همو دیدین:
نامجون:*نگات می کنه و لبخند می زنه*
ا/ت:دلم برات تنگ شده بود*میری نزدیکش*
نامجون:*بغلت می کنه*دیگه هیچ وقت از پیشم نرو،باشه؟
جین:ا/ت!خیلی دل تنگت شده بودم!
ا/ت:منم همینطور،راستی...این مدت خوب غذا خوردی؟
جین:البته!توچی؟؟
ا/ت:نگران بودم خوب غذا نخورده باشی آخه من اینجا نبودم؛
جین:امم..ولی من همیشه غذا درست می کنم،حتی وقتایی که تو اینجا باشی!
(مود ا/تی که می خواست فضا رو رومانتیک کنه خداااااااسسسس😂)
شوگا: منتظرت بودم،تو...خیلی دیر کردی!این مدت برام مثل هزار سال گذشت!
ا/ت:دیگه هیچ وقت نمی رم،قول میدم:)
هوسوک:ساینشاینم می دونی چقدر دلم برات تنگ شده بود؟؟
ا/ت:*لبخند می زنی و می ری نزدیکش*
هوسوک:*بغلت می کنه*دیگه نمیزارم هیچ وقت اینقدر ازم دور بشی:)
جیمین:موچی کوچولوم!
ا/ت:*بغلش می کنی*دلم برات تنگ شده!
جیمین:من خیلی بیشتر؛*لبخند می زنه*بیا زود تر بریم خونه:)
تهیونگ:*دستتو می گیره*واس چی اینقدر ازم دور بودی،هوم؟؟فکر نکردی من دیوونه میشم؟؟
ا/ت:متاسفم!*سرتو میندازی پایین*
تهیونگ:*با دستش سرتو بلند می کنه و لبخند می زنه*عیبی نداره حالا خودتو ناراحت نکن،مهم اینه که الان اینجا پیش منی:)
ا/ت:*بغلش می کنی*
کوکی:*بازو هاتو میگیره*دلم برات تنگ شده بود؛میدونی چند شب رو بی تو گذروندم؟؟
ا/ت:هر لحظه منتظر بودم که برگردم پیش تو!من خیلی بیشتر دلم برات تنگ شده بود!
کوکی*پوزخند شیطنت آمیزی می زنه*پس بیا بریم خونه!
اصکی ممنوع ❌
دوست داشتی بلایک:)
۹.۸k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.