در این لحظه خانم آدرم با شنیدن این حرفِ من، به آقای فربد
در این لحظه خانم آدرم با شنیدن این حرفِ من، به آقای فربد منش گفت : آقای ناظم همین سبیل رو هم بی زحمت تنبیهش کنین چون از توی کیف من بدون اجازه شوکولات برداشته ....!!!
فربودمنش هم که اگه خانم آدرم بهش می گفت : برو سرتو بکن تو چاه مستراح معطل نمی کرد خوش خدمتی رو به حد اعلا رسوند و با اون ترکه دو تا به هاشم میزد و یه دونه به من، حالا شما مجسم کنین من در حالیکه یه پامو از زمین بلند کردم و سطل آشغال رو روی سرم نگهداشتم در چه وضعیتی بودم الهی که هر دوشون به زمین گرم بخورن مخصوصا اون فربد منشِ استغفرالله...!!!🥴
تقریبا تا به صدا در اومدن زنگ تفریح ،آقای فربودمنش هم در خدمت من و هاشم بودن و هم در خدمت خانم آدرم، البته آقای فربودمنش بدش نمیومد که همیشه به بهانه تنبیه دانش آموزان در خدمت خانم آدرم باشه ...!!!🥴
خب حقم داشت اون چند دقیقه ای که خانم آدرم برای استراحت بین کلاس تو دفتر می نشست و پاشو رو هم مینداخت و چای می خورد آقای فربد منش با دستور آقای مدیر باید تو صحن حیاط مثل سگ پاسوخته دنبال بچه ها باشه تا بچه ها شیطنت نکنن و این برای آقای فربودمنش که دوست داشت از صبح تا ظهر هم صحبت بیاناتِ شیرینِ خانم آدرم باشه خیلی سخت بود.....!! 🥴
اون روز بعد از پایان تنبیه از بس پام خم بود بعد از اینکه مورد لطف ملوکانه خانم آدرم قرار گرفتم ، مقرر شد برم پشت نیمکتم بشینم به محضی که پامو زمین گذاشتم چون مدتی خون توی رگای پام سردرگم شده بود انگار پا نداشتم مثل گونیِ سیب زمینی نقش زمین شدم ، بلافاصله با خجالت از زمین بلند شدم که جلوی بچه ها و خانم معلم ضایع نشم دوباره پاهام تو هم پیچید و بعد از چند بار سکندری خوردن این دفه مثل گونیِ آرد روی زمین ولو شدم......!!!🥴
با دیدن این صحنه خانم آدرم دیگه یه خورده وجدانش عقب جلو شد و یه جورایی دلش برام سوخت ....
نوکر حلقه به گوشش یعنی همون فربدمنش رو مرخص کرد و با دادن یه دونه شوکولات به من که تو کیفش باقی مونده بود سعی کرد دلِ منو بدست بیاره انتظار نداشتم مثل شاگرد اول کلاس منو هم ببوسه ولی لامصب هر چی منتظر شدم یه دستی هم به کله کچلِ من بکشه زهی خیال باطل ....!!!!🥴
البته مادر بزرگ خدا بیامرز ما خیلی منو می بوسید و سر و کله کچل ما رو نوازش می کرد و من هیچ نیازی به بوس خانم آدرم نداشتم ولی خدائیش خانم آدرم همیشه بوی عطر و ادکلن میداد که اگه با بوس همراه میشد دیگه نور علی نور بود.....!!!!!🥴هنوزم شوکولاتِ خانم آدرم رو یادم هست ،آخرین بار که خانم آدرم رو دیدم زمانی بود که دیپلم گرفته بودم و دیگه سبیلام کاملا رشد کرده بود و یه جورایی قیافه غلط اندازی پیدا کرده بودم بطوریکه مادر و خواهرام می گفتن این دسته موتور گازی چیه رو لبت گذاشتی مثل آدمای خلافکار شدی برو کوتاهش کن..
فربودمنش هم که اگه خانم آدرم بهش می گفت : برو سرتو بکن تو چاه مستراح معطل نمی کرد خوش خدمتی رو به حد اعلا رسوند و با اون ترکه دو تا به هاشم میزد و یه دونه به من، حالا شما مجسم کنین من در حالیکه یه پامو از زمین بلند کردم و سطل آشغال رو روی سرم نگهداشتم در چه وضعیتی بودم الهی که هر دوشون به زمین گرم بخورن مخصوصا اون فربد منشِ استغفرالله...!!!🥴
تقریبا تا به صدا در اومدن زنگ تفریح ،آقای فربودمنش هم در خدمت من و هاشم بودن و هم در خدمت خانم آدرم، البته آقای فربودمنش بدش نمیومد که همیشه به بهانه تنبیه دانش آموزان در خدمت خانم آدرم باشه ...!!!🥴
خب حقم داشت اون چند دقیقه ای که خانم آدرم برای استراحت بین کلاس تو دفتر می نشست و پاشو رو هم مینداخت و چای می خورد آقای فربد منش با دستور آقای مدیر باید تو صحن حیاط مثل سگ پاسوخته دنبال بچه ها باشه تا بچه ها شیطنت نکنن و این برای آقای فربودمنش که دوست داشت از صبح تا ظهر هم صحبت بیاناتِ شیرینِ خانم آدرم باشه خیلی سخت بود.....!! 🥴
اون روز بعد از پایان تنبیه از بس پام خم بود بعد از اینکه مورد لطف ملوکانه خانم آدرم قرار گرفتم ، مقرر شد برم پشت نیمکتم بشینم به محضی که پامو زمین گذاشتم چون مدتی خون توی رگای پام سردرگم شده بود انگار پا نداشتم مثل گونیِ سیب زمینی نقش زمین شدم ، بلافاصله با خجالت از زمین بلند شدم که جلوی بچه ها و خانم معلم ضایع نشم دوباره پاهام تو هم پیچید و بعد از چند بار سکندری خوردن این دفه مثل گونیِ آرد روی زمین ولو شدم......!!!🥴
با دیدن این صحنه خانم آدرم دیگه یه خورده وجدانش عقب جلو شد و یه جورایی دلش برام سوخت ....
نوکر حلقه به گوشش یعنی همون فربدمنش رو مرخص کرد و با دادن یه دونه شوکولات به من که تو کیفش باقی مونده بود سعی کرد دلِ منو بدست بیاره انتظار نداشتم مثل شاگرد اول کلاس منو هم ببوسه ولی لامصب هر چی منتظر شدم یه دستی هم به کله کچلِ من بکشه زهی خیال باطل ....!!!!🥴
البته مادر بزرگ خدا بیامرز ما خیلی منو می بوسید و سر و کله کچل ما رو نوازش می کرد و من هیچ نیازی به بوس خانم آدرم نداشتم ولی خدائیش خانم آدرم همیشه بوی عطر و ادکلن میداد که اگه با بوس همراه میشد دیگه نور علی نور بود.....!!!!!🥴هنوزم شوکولاتِ خانم آدرم رو یادم هست ،آخرین بار که خانم آدرم رو دیدم زمانی بود که دیپلم گرفته بودم و دیگه سبیلام کاملا رشد کرده بود و یه جورایی قیافه غلط اندازی پیدا کرده بودم بطوریکه مادر و خواهرام می گفتن این دسته موتور گازی چیه رو لبت گذاشتی مثل آدمای خلافکار شدی برو کوتاهش کن..
۵.۲k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.