★گربه ی کوچک من★
★گربهی کوچک من★
★𝗠𝘆 𝗹𝗶𝘁𝘁𝗹𝗲 𝗰𝗮𝘁★
پارت ⑦②
"یوری"
با خوردن نور افتاب به چشمم بیدار شدم
رفتم دستشویی و کارای لازمه رو انجام دادم
برای خودمو بچه ها صبحونه درست کردم
سهم خودمو خوردم و رفتم به سمت کافه...
"جونگکوک"
از خواب پاشدم و رفتم دستشوییو اومدم
رفتم تو اشپزخونه و دیدم یوری صبحونه اماده کرده
صبحونهمو خوردم و رفتم تو اتاقم تا لباسامو عوض کنم، بعد رفتم کمپانی
"یوری"
بعد از یکم پیاده روی رسیدم به مکان موردنظرم.
یه کافهی قدیمی و کوچیک یه گوشهی خلوت توی منطقهی گانگنام بود
یه قهوه سفارش دادم و شروع کردم به خوندن کتاب مورد علاقم
"جونگکوک"
داشتم تمرین میکردم اما با شوگا هیونگ دعوام شد و حسابی حالم خراب شد
رفتم کافهی کمپانی و یه آبمیوه گرفتم و یکم با گوشیم ور رفتم
ولی زود حوصلم سر رفت و برگشتم به اتاق تمرین
همه رفته بودن و من تنها مونده بودم
گوشیمو سایلنت کردم و یه گوشه از اتاق تمرین نشستم تا شاید یکم حالم بهتر شه
"یوری"
بالای ۴ بار به جونگکوک زنگ زدم ولی جواب نداد
منم نگران شدم و پاشدم رفتم کمپانی
«ده مین بعد»
+ببخشید اتاق تمرین جئون جانگکوک کجاست؟
"طبقه بالا آخرین اتاق"
+ممنون
رفتم بالا و اتاقشو پیدا کردم
در زدم و جوابی نیومد
دوباره در زدم
_مگه نگفتم نمیخوام کسیو ببینم؟
از صداش معلوم بود که عصبیه
درو باز کردم و آروم گفتم:
+حتی منو؟
_یوری تویی؟ببخشید.بیا تو
رفتم تو و نشستم رو پاش،اونم دستاشو محکم دورکمرم حلقه کرد
+چیشده؟عصبانی ای
_چیز خاصی نیست...با شوگا دعوام شد
+زارت...
_برو پایین من برم دوتا قهوه بگیرم
+برو
جونگکوک رفت دوتا قهوه بگیره ولی توی راهرو دیدمش که داره با لبخند با یه دختره حرف میزنه
اومد تو اتاق و قهوه مو بهم داد و میخواست دستمو بگیره امامن نگرفتم
_یاااا چته
+فکر میکنی نمیدونم؟
_چیو؟
+تو داشتی با خنده و خوشحالی با یه دختر دیگه حرف میزدی
_یاااااا لوس نشو...اون داشت راجب تو باهام حرف میزد،راستی برات یه خبر خوب هم دارم
+چیه؟
_کمپانی برای کنسرت جدیدم به یه دنسر دختر نیاز داره و گفتن اون دنسر میتونه "تو" باشی
+واقعااااااا؟
_اره
+گیلیلیلیلیلیللیلیلیلی
"جونگکوک"
بغلش کردم بوسه ای روی سرش گذاشتم
بعد باهم قهوه هامونو خوردیم و رفتیم خونه
★𝗠𝘆 𝗹𝗶𝘁𝘁𝗹𝗲 𝗰𝗮𝘁★
پارت ⑦②
"یوری"
با خوردن نور افتاب به چشمم بیدار شدم
رفتم دستشویی و کارای لازمه رو انجام دادم
برای خودمو بچه ها صبحونه درست کردم
سهم خودمو خوردم و رفتم به سمت کافه...
"جونگکوک"
از خواب پاشدم و رفتم دستشوییو اومدم
رفتم تو اشپزخونه و دیدم یوری صبحونه اماده کرده
صبحونهمو خوردم و رفتم تو اتاقم تا لباسامو عوض کنم، بعد رفتم کمپانی
"یوری"
بعد از یکم پیاده روی رسیدم به مکان موردنظرم.
یه کافهی قدیمی و کوچیک یه گوشهی خلوت توی منطقهی گانگنام بود
یه قهوه سفارش دادم و شروع کردم به خوندن کتاب مورد علاقم
"جونگکوک"
داشتم تمرین میکردم اما با شوگا هیونگ دعوام شد و حسابی حالم خراب شد
رفتم کافهی کمپانی و یه آبمیوه گرفتم و یکم با گوشیم ور رفتم
ولی زود حوصلم سر رفت و برگشتم به اتاق تمرین
همه رفته بودن و من تنها مونده بودم
گوشیمو سایلنت کردم و یه گوشه از اتاق تمرین نشستم تا شاید یکم حالم بهتر شه
"یوری"
بالای ۴ بار به جونگکوک زنگ زدم ولی جواب نداد
منم نگران شدم و پاشدم رفتم کمپانی
«ده مین بعد»
+ببخشید اتاق تمرین جئون جانگکوک کجاست؟
"طبقه بالا آخرین اتاق"
+ممنون
رفتم بالا و اتاقشو پیدا کردم
در زدم و جوابی نیومد
دوباره در زدم
_مگه نگفتم نمیخوام کسیو ببینم؟
از صداش معلوم بود که عصبیه
درو باز کردم و آروم گفتم:
+حتی منو؟
_یوری تویی؟ببخشید.بیا تو
رفتم تو و نشستم رو پاش،اونم دستاشو محکم دورکمرم حلقه کرد
+چیشده؟عصبانی ای
_چیز خاصی نیست...با شوگا دعوام شد
+زارت...
_برو پایین من برم دوتا قهوه بگیرم
+برو
جونگکوک رفت دوتا قهوه بگیره ولی توی راهرو دیدمش که داره با لبخند با یه دختره حرف میزنه
اومد تو اتاق و قهوه مو بهم داد و میخواست دستمو بگیره امامن نگرفتم
_یاااا چته
+فکر میکنی نمیدونم؟
_چیو؟
+تو داشتی با خنده و خوشحالی با یه دختر دیگه حرف میزدی
_یاااااا لوس نشو...اون داشت راجب تو باهام حرف میزد،راستی برات یه خبر خوب هم دارم
+چیه؟
_کمپانی برای کنسرت جدیدم به یه دنسر دختر نیاز داره و گفتن اون دنسر میتونه "تو" باشی
+واقعااااااا؟
_اره
+گیلیلیلیلیلیللیلیلیلی
"جونگکوک"
بغلش کردم بوسه ای روی سرش گذاشتم
بعد باهم قهوه هامونو خوردیم و رفتیم خونه
۵.۸k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.