مسئول پخش غذای سوئیت فود پارت۸
مینجو: با سومی لاس میزدم آقا.....عه آقا ببخشید.*دستپاچه و هول و سریع*
جین: تو غلط کردی! چند بار دیگه باید براتون بگم، عیز من، لاس زدن کار...خوبی.......نیست! تکرار کنید!
همه: لاس زدن کار خوبی نیس...
که در همین هین، در باز شد و گل آمد.
جیسو: جین یه دیقه بیا!
جین: جانم عشق دلم!
#جیسو
از آشپزخونه صدا میومد که میگفتن لاس زدن کار خوبی نیست.
خدایا دوباره حین داره چیمیگه به اینا!
درو باز کردم. تا باز کردم و گفتم که بیاد خودش شروع کرد به لاس زدن باهام.
جیسو: الان داشتی به اینا چی میگفتی؟*آروم*
جین: ها؟ آها!
بعد برگشت سمت بقیه و گفت: جین: ما که لاس نمیزدیم! فقط داشتیم به هم ابراز احساسات میکردیم!
زدم تو پیشونیم.
جیسو: جین¿
جین: جانم؟
جیسو: پس به این کار چی میگن؟
جین: • • •
جین: راستی چیکارن داشتی؟
جیسو بیا بیرون میگم.
باهام اومد بیرون. مهمونا نشسته بودن. از کنار یه میز رد شدیم و به میز هفت رفتیم.
جین: چی شده اینجا؟
دست به سینه وایساده و بهش گفتم که غذایی که جلوی مشتری بود رو تست کنه. اون یک دسر کوچیک شکلاتی بود.
یکم ازش خورد و قیافش شبیه قورباغه شد.
جین: اه اه اه اه! این دیگه چه کوفتیه!؟ آییییشششش!
+: مگه شما آشپز نیستین؟
جین: بله متاسفانه.
+: خب اینو من باید از شما بپرسم.
جین: مطمعنی این دسر ما درست کردیم؟
+:🗿
جین:عه؟
بعد دسر رو با خودش برو و گفت درستش میکنم.
بعد رو به من گفت: +: همسرتون هستن؟
جیسو: بله.
+: خدا صبرتون بده.
جیسو: آمین. الان درستش میکنه برتون دوباره میاره. حتما یکی از این آشپزهای تازه وارد این کارو کرده.
پارت بعدی:
۲۵ لایک
۳۰ کامنت
جین: تو غلط کردی! چند بار دیگه باید براتون بگم، عیز من، لاس زدن کار...خوبی.......نیست! تکرار کنید!
همه: لاس زدن کار خوبی نیس...
که در همین هین، در باز شد و گل آمد.
جیسو: جین یه دیقه بیا!
جین: جانم عشق دلم!
#جیسو
از آشپزخونه صدا میومد که میگفتن لاس زدن کار خوبی نیست.
خدایا دوباره حین داره چیمیگه به اینا!
درو باز کردم. تا باز کردم و گفتم که بیاد خودش شروع کرد به لاس زدن باهام.
جیسو: الان داشتی به اینا چی میگفتی؟*آروم*
جین: ها؟ آها!
بعد برگشت سمت بقیه و گفت: جین: ما که لاس نمیزدیم! فقط داشتیم به هم ابراز احساسات میکردیم!
زدم تو پیشونیم.
جیسو: جین¿
جین: جانم؟
جیسو: پس به این کار چی میگن؟
جین: • • •
جین: راستی چیکارن داشتی؟
جیسو بیا بیرون میگم.
باهام اومد بیرون. مهمونا نشسته بودن. از کنار یه میز رد شدیم و به میز هفت رفتیم.
جین: چی شده اینجا؟
دست به سینه وایساده و بهش گفتم که غذایی که جلوی مشتری بود رو تست کنه. اون یک دسر کوچیک شکلاتی بود.
یکم ازش خورد و قیافش شبیه قورباغه شد.
جین: اه اه اه اه! این دیگه چه کوفتیه!؟ آییییشششش!
+: مگه شما آشپز نیستین؟
جین: بله متاسفانه.
+: خب اینو من باید از شما بپرسم.
جین: مطمعنی این دسر ما درست کردیم؟
+:🗿
جین:عه؟
بعد دسر رو با خودش برو و گفت درستش میکنم.
بعد رو به من گفت: +: همسرتون هستن؟
جیسو: بله.
+: خدا صبرتون بده.
جیسو: آمین. الان درستش میکنه برتون دوباره میاره. حتما یکی از این آشپزهای تازه وارد این کارو کرده.
پارت بعدی:
۲۵ لایک
۳۰ کامنت
۱۳.۱k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.