فيك يونگي:
پارت٢:
دكتر&
دوست ا/ت:#
معلم :$
بيو ا/ت:روي صندلي نشسته بودم يهو چند تا دكتر رفتم دور و ور پدر و مادرم ترسيدم پاشدم و گفتم..:
ا/ت:چ چيشده….!؟
&:ضربان قلبشون پايين اومده و بايد بهشون شك وارد كنيم..
بيو ا/ت:وقتي اين حرف رو زد يهو بغزم تركيد و گريه كردم و گفتم..
ا/ت:نه نه
بيو ا/ت:چند قدم رفتم عقب سرم گيج ميرفت و خوردم ب ي پرستار و چشام سياهي رفت و افتادم..!
بعد فقط حرف هاي پرستار يادم بود ك ميگفت:
+:خانوم حالت خوبه؟؟
٣٠ مين بعد:
بيو ا/ت:چشامو باز كردم ديدم رو تخت بيمارستانم تن دستم سرم و ديدم پرستار ميگفتن :
+:دختره بيچاره الان چجوري فوت پدر مادرشو بهش بگيم:(
ا/ت:چي چيييييييي
بيو ا/ت:حرفشون باعث شد كل بدنم سرد. بشه بي حس شه سريع پاشدم بدو بدو رفتم دم در بيمارستان گفتم..:
ا/ت:پدرو مادرم كجانننننن؟😡
+:متاسفم پدرو مادرت فوت شدن و ب سرد خونه بردنشون
بيو ا/ت:رفتم بيرون بيمارستان با ميله سرم و لباس بيمارستان ب آسمون نگاه ميكردم و اشك ميريختم و از او موقع ب خودم قول دادم ك:
شاد باشم چون پدرو مادرم تلاش كردن ك من خوشحال باشم و تلاششون رو بي فايده نميزارم..!
٢سال بعد:
#:چرا اينقدر دير كردي؟؟الان معلم مارو او كلاس راه نميداد
ا/ت:ببخشيد كار برام پيش اومد🙃
بيو ا/ت:رفتم سر مزار پدرو مادرم و باهاشون حرف زدم بخاطر همين دير كردم:))
بيو ا/ت:رفتيم وارد كلاس شديم از شانس خوبمون امروز معلممون دير مياد .. بعد ٢مين ديدم.معلمم اومد و گفت:
$:بچه ها امروز ي دانش اموز جديد داريم..
ممنون ميشم ك لايك كنين:))
اميد وارم خوشتون اومده
براي پارت بعد لايك كنين اين پارت🙃❤️❤️❤️
دكتر&
دوست ا/ت:#
معلم :$
بيو ا/ت:روي صندلي نشسته بودم يهو چند تا دكتر رفتم دور و ور پدر و مادرم ترسيدم پاشدم و گفتم..:
ا/ت:چ چيشده….!؟
&:ضربان قلبشون پايين اومده و بايد بهشون شك وارد كنيم..
بيو ا/ت:وقتي اين حرف رو زد يهو بغزم تركيد و گريه كردم و گفتم..
ا/ت:نه نه
بيو ا/ت:چند قدم رفتم عقب سرم گيج ميرفت و خوردم ب ي پرستار و چشام سياهي رفت و افتادم..!
بعد فقط حرف هاي پرستار يادم بود ك ميگفت:
+:خانوم حالت خوبه؟؟
٣٠ مين بعد:
بيو ا/ت:چشامو باز كردم ديدم رو تخت بيمارستانم تن دستم سرم و ديدم پرستار ميگفتن :
+:دختره بيچاره الان چجوري فوت پدر مادرشو بهش بگيم:(
ا/ت:چي چيييييييي
بيو ا/ت:حرفشون باعث شد كل بدنم سرد. بشه بي حس شه سريع پاشدم بدو بدو رفتم دم در بيمارستان گفتم..:
ا/ت:پدرو مادرم كجانننننن؟😡
+:متاسفم پدرو مادرت فوت شدن و ب سرد خونه بردنشون
بيو ا/ت:رفتم بيرون بيمارستان با ميله سرم و لباس بيمارستان ب آسمون نگاه ميكردم و اشك ميريختم و از او موقع ب خودم قول دادم ك:
شاد باشم چون پدرو مادرم تلاش كردن ك من خوشحال باشم و تلاششون رو بي فايده نميزارم..!
٢سال بعد:
#:چرا اينقدر دير كردي؟؟الان معلم مارو او كلاس راه نميداد
ا/ت:ببخشيد كار برام پيش اومد🙃
بيو ا/ت:رفتم سر مزار پدرو مادرم و باهاشون حرف زدم بخاطر همين دير كردم:))
بيو ا/ت:رفتيم وارد كلاس شديم از شانس خوبمون امروز معلممون دير مياد .. بعد ٢مين ديدم.معلمم اومد و گفت:
$:بچه ها امروز ي دانش اموز جديد داريم..
ممنون ميشم ك لايك كنين:))
اميد وارم خوشتون اومده
براي پارت بعد لايك كنين اين پارت🙃❤️❤️❤️
۳.۵k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.