فيك يونگي
پارت٤
دوست ا/ت:#
معلم:$
زنگ تفريح:
بيو ا/ت:زنگ خورد با دوستم رفتم از كلاس بيرون و رفتيم تو حياط هوا افتابي و باد زيادي مي وزيد من روي ي نيم كت جلوي پنجره ي كلاسمون نشستم(صندلي ا ت و يونگي پيش پنجره بود)يهو پرده كلاسمون ب بابا رفت و يونگي ديدم ك مثل شاهزاده ها نشسته و كتاب دستشه و يهو دوستم اومد و گفت:
#:هي داري ب كجا نگاه ميكني..؟😐
ا/ت:ه هي هيجا
بيو ا/ت:
رفتيم تو كلاس ولي هنوز زنگ نخورده بود ك يهو دوستم ناپديد شد فقط من و يونگي بوديم و ديدم يونگي سرش روي ميز و خوابيده بود روي كتاب اون لحضه بهترين لحضه و خاص ترين لحضه ام بعد فوت پدرو مادرم بود قلبم واينميستاد انگار يك ستاره اي رو داشتم ميديدم ك حتي تو روز هم ميدرخشيد و بعد كنارش نشستم و نرم سرمو روي ميز گذاشتم و گفتم..
ا/ت:واو خيلي بوي خوبي ميدي 😂
بيو ا/ت:منم همون لحضه خوابم برد..
بيو يونگي:چشامو باز كردم ديدم ا/ت روبرومه صحنه ي قشنگي بود موهاش جلوي صورتش اومده بود و كنار زدمش حتي موقع خوابيدن هم خيلي قشنگه:))
يونگي:او زنگ خورد
يونگي:ا/ت، ا/ت پاشو زنگ خورد
بيو ا/ت:چشامو باز كردم و فك كردم دارم خواب ميبينم و با لبخند دست گذاشتم رو صورت يونگي..
ا/ت: اوه ببخشيد🥲
يونگي:👁👁(تعجب)
بيو يونگي:وقتي دستاشو گذاشت رو صورتم قلبم واينميستاد انگار داشتم تو مسابقه دو شركت ميكردم:))))از قبل تا الن هيچ تغييري نكرد:))
معلم اومد و..
ممنون ميشم ك لايك كنين
اميد وارم خوشتون بياد:))
لايك فراموش نشه
دوست ا/ت:#
معلم:$
زنگ تفريح:
بيو ا/ت:زنگ خورد با دوستم رفتم از كلاس بيرون و رفتيم تو حياط هوا افتابي و باد زيادي مي وزيد من روي ي نيم كت جلوي پنجره ي كلاسمون نشستم(صندلي ا ت و يونگي پيش پنجره بود)يهو پرده كلاسمون ب بابا رفت و يونگي ديدم ك مثل شاهزاده ها نشسته و كتاب دستشه و يهو دوستم اومد و گفت:
#:هي داري ب كجا نگاه ميكني..؟😐
ا/ت:ه هي هيجا
بيو ا/ت:
رفتيم تو كلاس ولي هنوز زنگ نخورده بود ك يهو دوستم ناپديد شد فقط من و يونگي بوديم و ديدم يونگي سرش روي ميز و خوابيده بود روي كتاب اون لحضه بهترين لحضه و خاص ترين لحضه ام بعد فوت پدرو مادرم بود قلبم واينميستاد انگار يك ستاره اي رو داشتم ميديدم ك حتي تو روز هم ميدرخشيد و بعد كنارش نشستم و نرم سرمو روي ميز گذاشتم و گفتم..
ا/ت:واو خيلي بوي خوبي ميدي 😂
بيو ا/ت:منم همون لحضه خوابم برد..
بيو يونگي:چشامو باز كردم ديدم ا/ت روبرومه صحنه ي قشنگي بود موهاش جلوي صورتش اومده بود و كنار زدمش حتي موقع خوابيدن هم خيلي قشنگه:))
يونگي:او زنگ خورد
يونگي:ا/ت، ا/ت پاشو زنگ خورد
بيو ا/ت:چشامو باز كردم و فك كردم دارم خواب ميبينم و با لبخند دست گذاشتم رو صورت يونگي..
ا/ت: اوه ببخشيد🥲
يونگي:👁👁(تعجب)
بيو يونگي:وقتي دستاشو گذاشت رو صورتم قلبم واينميستاد انگار داشتم تو مسابقه دو شركت ميكردم:))))از قبل تا الن هيچ تغييري نكرد:))
معلم اومد و..
ممنون ميشم ك لايك كنين
اميد وارم خوشتون بياد:))
لايك فراموش نشه
۶.۱k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.