فیک کوک(عشق پنهان)
فیک کوک(عشق پنهان)
پارت⁵
از زبان ا.ت:
اون خانومه انقدر هول کرده بود که در اتاق رو باز گذاشت..
دوباره فرصت فرار گیرم اومد ولی اگه توی به کیسه پلاستیکی نفس نمیکشیدم میمردم..دکتر بهم گفته بود اگه اسپری تنفسی نداشتی بجاش اینکار رو بکن..
بدو بدو از اون اتاقه زدم بیرون و تونستم آشپزخونه عمارت به اون بزرگی رو پیدا کنم و یه پلاستیک برداشتم و توش نفس کشیدم..
جونگکوک و اون خانومه هم به خیالشون من تو اتاقم ولی وقتی نبودم فکر کردن فرار کردم..
داشتن بدو بدو میدوییدن سمت در عمارت که دوباره سرفه ام گرفت و با صدای سرفه ام متوجه من شدن
لعنتی..
جونگکوک آه کلافه ای کشید وبه سمت من اومد و گفت:کی به تو گفت بیای اینجا؟
گفتم: منو انداختی تو اتاق وایتکس منم که آسم دارم داشتم میمردم باید خداتو شکر کنی که من زندم..
اون خانومه گفت:چیی تو آسم داری؟
گفتم:آره
جونگکوک رفت و با خودش تهیونگ رو آورد و بهش گفت:این دختره آسم داره باید چکار کنیم..
تهیونگ گوشی دکتریش رو به گوشش زد و سر اون رو رویه سینم گذاشت و گوش میداد..
گفتم:نمیدونستم دکترم هستی تهیونگ
با خنده گفت:محض رضای جونگکوک یدقه حرف نزن ا.ت دارم گوش میدمم
گفتم:اوکی داکتر جون
وسیله هاشو از تو گوشش در آورد و گفت:ا.ت این سرفه خونی که داشتی میکردی هشدار سینت به تو بوده..دارو هات رو مصرف نمیکنی؟
گفتم:نه اسپری تنفسیم همراهم نیست..توی عمارت بابامه..شما منو دزدیدین مثلا چطوری میاوردم؟!
#بی_تی_اس #جونگکوک #فیک_بی_تی_اس #بلک_پینک #لیسا
#bts #jungkook #fake_bts #black_pink #lisa
پارت⁵
از زبان ا.ت:
اون خانومه انقدر هول کرده بود که در اتاق رو باز گذاشت..
دوباره فرصت فرار گیرم اومد ولی اگه توی به کیسه پلاستیکی نفس نمیکشیدم میمردم..دکتر بهم گفته بود اگه اسپری تنفسی نداشتی بجاش اینکار رو بکن..
بدو بدو از اون اتاقه زدم بیرون و تونستم آشپزخونه عمارت به اون بزرگی رو پیدا کنم و یه پلاستیک برداشتم و توش نفس کشیدم..
جونگکوک و اون خانومه هم به خیالشون من تو اتاقم ولی وقتی نبودم فکر کردن فرار کردم..
داشتن بدو بدو میدوییدن سمت در عمارت که دوباره سرفه ام گرفت و با صدای سرفه ام متوجه من شدن
لعنتی..
جونگکوک آه کلافه ای کشید وبه سمت من اومد و گفت:کی به تو گفت بیای اینجا؟
گفتم: منو انداختی تو اتاق وایتکس منم که آسم دارم داشتم میمردم باید خداتو شکر کنی که من زندم..
اون خانومه گفت:چیی تو آسم داری؟
گفتم:آره
جونگکوک رفت و با خودش تهیونگ رو آورد و بهش گفت:این دختره آسم داره باید چکار کنیم..
تهیونگ گوشی دکتریش رو به گوشش زد و سر اون رو رویه سینم گذاشت و گوش میداد..
گفتم:نمیدونستم دکترم هستی تهیونگ
با خنده گفت:محض رضای جونگکوک یدقه حرف نزن ا.ت دارم گوش میدمم
گفتم:اوکی داکتر جون
وسیله هاشو از تو گوشش در آورد و گفت:ا.ت این سرفه خونی که داشتی میکردی هشدار سینت به تو بوده..دارو هات رو مصرف نمیکنی؟
گفتم:نه اسپری تنفسیم همراهم نیست..توی عمارت بابامه..شما منو دزدیدین مثلا چطوری میاوردم؟!
#بی_تی_اس #جونگکوک #فیک_بی_تی_اس #بلک_پینک #لیسا
#bts #jungkook #fake_bts #black_pink #lisa
۳.۶k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.