Part11
همون روزی که چشم تو چشم شدیم
من واقعا عاشقش شده بودم
دستاشو ول کردم
از جیبم دستمال رو برداشتم و جلوی دهنش گذاشتم
داشت تقلا میکرد و زور میزد
_اینقدر زور نزن زورت به من نمیرسه دختر کوچولووو
بهم مشت میزد که ولش کنم ولی من بی رحمانه داشتم بیهوشش میکردم
بالاخره بعد از چند ثانیه تقلا بیهوش شد
براید استایل بغلش کردم و داخل ماشین گذاشتم
چند مین بعد…
بغلش کردم و بردمش داخل عمارت
در رو باز کردم و گذاشتم داخل تختم
کی فکرشو میکرد قراره عاشق یه دختر ۱۴ ساله بشم؟
لباساشو در اوردم
فقط لباس زیرش تنش بود
لباسای خودمم در اوردم
چراغ رو خاموش کردم و کنارش دراز کشیدم
موهاشو نوازش میکردم
سرشو داخل سینم گذاشتم و پتو رو کشیدم روش
…
من واقعا عاشقش شده بودم
دستاشو ول کردم
از جیبم دستمال رو برداشتم و جلوی دهنش گذاشتم
داشت تقلا میکرد و زور میزد
_اینقدر زور نزن زورت به من نمیرسه دختر کوچولووو
بهم مشت میزد که ولش کنم ولی من بی رحمانه داشتم بیهوشش میکردم
بالاخره بعد از چند ثانیه تقلا بیهوش شد
براید استایل بغلش کردم و داخل ماشین گذاشتم
چند مین بعد…
بغلش کردم و بردمش داخل عمارت
در رو باز کردم و گذاشتم داخل تختم
کی فکرشو میکرد قراره عاشق یه دختر ۱۴ ساله بشم؟
لباساشو در اوردم
فقط لباس زیرش تنش بود
لباسای خودمم در اوردم
چراغ رو خاموش کردم و کنارش دراز کشیدم
موهاشو نوازش میکردم
سرشو داخل سینم گذاشتم و پتو رو کشیدم روش
…
۶.۲k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.