روح شکسته
روح شکسته
P¹⁷
ویو ا/ت
اون اون اکسم بود هوسونگ داشت میومد سمتم ولی خوب یکمم میترسی دم از جیمین و ری اکشنش
داشت همینطوری میومد سمتم نگاه های سنگینی هم رو خودم حس میکردم که این ترسناک ترش میکرد
هوسونگ : سلام
ا/ت : تو اینجا چیکار میکنی
هوسونگ : اومدم مهمونی تو
ا/ت : من ........امممممم من ........... من ............. منم
هوسونگ: تو .......
جیمین: عزیزم (روبه ا/ت)
ا/ت : تعجب
جیمین : این آقا کی هستند (بالحن مهربون و رفت نشست بقل ا/ت و دستش پشت گردن ا/ت بود)
هوسونگ : جیمین تو چیکارشی
جیمین: این دقیقا سوال منه من دوست پسرشم و همسر آیندش
هوسونگ : من ........ منم اکس ا/ت بود
جیمین : (اعصبانی ولی بروز نداد ) میدونم و مهم نیستی
هوسونگ : ا/ت برام مهم نیست بیا فقط بریم تو مثل قبلا برای منی (دستشو برد سمت ا/ت)
جیمین : (دستشو محکم گرفت و با اعصبانیت گفت ) بهت نگفتن اگه دست بع اموال پارک بزنی چه اتفاقی میوفته
هوسونگ : برام مهم نیست
جیمین : جدی شجاع شدی میبینم
ادمین : هوسونگ اسلحه گرفت سمت جیمین و ادم های جیمین هم اسلحه گرفتن
داشت دعوا میشد که یهو .................
هوسونگ : هوووووفغغفففففففف اسلحه ها پایین دوباره میام پارک جیمین اما ایندفه ا/ت رو با خودم میبرم
جیمین : منتظر دیدارت هستم هوهی (خندید) (جیمین اسمش رو مسخره کرد)
دوباره ادمین : بعد از اینکه مهمونی بهم خورد
جیمین : (مچ ا/ت رو گرفت و وبه سمت اتاق بردو میگفت )
جیمین : خب پس اکست میگفتی
ا/ت : آیییییییییی دستم تروخدا یواش تر
جیمین : خفه شو (داد)
ویو جیمین
درو با پا باز کردم ا/ت رو هل دادم رو تخت
و بعد یهو.................
P¹⁷
ویو ا/ت
اون اون اکسم بود هوسونگ داشت میومد سمتم ولی خوب یکمم میترسی دم از جیمین و ری اکشنش
داشت همینطوری میومد سمتم نگاه های سنگینی هم رو خودم حس میکردم که این ترسناک ترش میکرد
هوسونگ : سلام
ا/ت : تو اینجا چیکار میکنی
هوسونگ : اومدم مهمونی تو
ا/ت : من ........امممممم من ........... من ............. منم
هوسونگ: تو .......
جیمین: عزیزم (روبه ا/ت)
ا/ت : تعجب
جیمین : این آقا کی هستند (بالحن مهربون و رفت نشست بقل ا/ت و دستش پشت گردن ا/ت بود)
هوسونگ : جیمین تو چیکارشی
جیمین: این دقیقا سوال منه من دوست پسرشم و همسر آیندش
هوسونگ : من ........ منم اکس ا/ت بود
جیمین : (اعصبانی ولی بروز نداد ) میدونم و مهم نیستی
هوسونگ : ا/ت برام مهم نیست بیا فقط بریم تو مثل قبلا برای منی (دستشو برد سمت ا/ت)
جیمین : (دستشو محکم گرفت و با اعصبانیت گفت ) بهت نگفتن اگه دست بع اموال پارک بزنی چه اتفاقی میوفته
هوسونگ : برام مهم نیست
جیمین : جدی شجاع شدی میبینم
ادمین : هوسونگ اسلحه گرفت سمت جیمین و ادم های جیمین هم اسلحه گرفتن
داشت دعوا میشد که یهو .................
هوسونگ : هوووووفغغفففففففف اسلحه ها پایین دوباره میام پارک جیمین اما ایندفه ا/ت رو با خودم میبرم
جیمین : منتظر دیدارت هستم هوهی (خندید) (جیمین اسمش رو مسخره کرد)
دوباره ادمین : بعد از اینکه مهمونی بهم خورد
جیمین : (مچ ا/ت رو گرفت و وبه سمت اتاق بردو میگفت )
جیمین : خب پس اکست میگفتی
ا/ت : آیییییییییی دستم تروخدا یواش تر
جیمین : خفه شو (داد)
ویو جیمین
درو با پا باز کردم ا/ت رو هل دادم رو تخت
و بعد یهو.................
۷.۱k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.