رمان اشفتگی
رمان اشفتگی
#پارت_6
(ویوجیمین)
داشتم با شوگا مرفتم کلاس که یه نفر شبیه خاهرم ا. ت دیدم و فلش بک
خردم به وقتی که مامان بابامون مردن و من ا. ت رو تنها گذاشتم که یهویی شوگا صدام زد جیمین و ا. ت سرش رو برگردون به سمت شوگا من نمیخواستم
ا. ت من ببین و ناراحت بش ولی
اون منو دید اومد سمتم و گفت جیمین تو خودتی پارک جیمین ومن سرم رو انداختم پاین و گفت ار من داداشت
(ویو ا.ت)
داشتم با نیا حرف میزنم که صدای اشنایی بگوشم خورد که داشت یه نفر اسم جیمین رو صدامیزد ار من هم یه داداش به اسم جیمین داشتم
سرم رو برگردون سمت صدا
که اون شوگا بود همونی که بهم زد
و باورم نمیشد اون جیمین داداشم بود رفتم سمتش و گفتم جیمین تو خودتی
پارک جیمین و اون سرش رو انداخت پاین و گفت ار من داداشت
(ویوشوگا)
وقتی جیمین رو صدا زدم ا. ت اومد سمتش و اون رو داداش صدا زد و خوشکم زد بود. باورم نمیشه اونیکه بهش زدم خاهر بهترین دوست بود
ادامه دارد
#پارت_6
(ویوجیمین)
داشتم با شوگا مرفتم کلاس که یه نفر شبیه خاهرم ا. ت دیدم و فلش بک
خردم به وقتی که مامان بابامون مردن و من ا. ت رو تنها گذاشتم که یهویی شوگا صدام زد جیمین و ا. ت سرش رو برگردون به سمت شوگا من نمیخواستم
ا. ت من ببین و ناراحت بش ولی
اون منو دید اومد سمتم و گفت جیمین تو خودتی پارک جیمین ومن سرم رو انداختم پاین و گفت ار من داداشت
(ویو ا.ت)
داشتم با نیا حرف میزنم که صدای اشنایی بگوشم خورد که داشت یه نفر اسم جیمین رو صدامیزد ار من هم یه داداش به اسم جیمین داشتم
سرم رو برگردون سمت صدا
که اون شوگا بود همونی که بهم زد
و باورم نمیشد اون جیمین داداشم بود رفتم سمتش و گفتم جیمین تو خودتی
پارک جیمین و اون سرش رو انداخت پاین و گفت ار من داداشت
(ویوشوگا)
وقتی جیمین رو صدا زدم ا. ت اومد سمتش و اون رو داداش صدا زد و خوشکم زد بود. باورم نمیشه اونیکه بهش زدم خاهر بهترین دوست بود
ادامه دارد
۳.۸k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.