لیدی خشن من!
لیدیخشنمن!
part: ①④
تو این تاریکی عمو اینجا چیکار میکرد
پ. ک: شما دوتا این وقت شب اینجا چیکار میکنین نکنه یچیزی بینتونه
جیان: نه عمو این حرفا چیه من حاضرم برم بمیرم ولی با این نباشم
کوک: ن که من دلم میخواد با تو چش تو چشم شم
پ. ک: اههه شما دوتا هردفعه باهم دعوا دارین بچه که بودین به هم چسبیده بودین ازهم جداتون میکردیم گریه میکردین حتا باهم دستشویی میرفتین و یا باهم حموم میردین
کوک سرخ شد از خجالت
کوک: بابا کافیه
پ. ک: باشه باشه منم میرم ولی زود برگردین داخل
عمو رفت
جیان: واقعا باورم نمیشه قبلا انقد صمیمی بودیم
کوک: درسته
سیگارشو در میاره
جیان : رو نیمکتی که اونجا بود نشست و اونم سیگارشو در اورد
کوک: از کی سیگار میکشی
جیان: دود تو دهنشو فوت میکنه، 4سالی میشه
کوک: کوکم کنارش میشینه
میدونی به عنوان یه مافیا ادم زیاد شکنجه دادم و اونا درد کشیدن ولی دردی که من کشیدمو قابل پیش بینی نیست میخام یه خاطره برات تعریف کنم
جیان: بگو
کوک: وقتی 13 سالم بود تو مدرسه برام قلدری میکردن این موضوع تا 17سالگیم ادامه داشت تازه دبیرستان رفته بودیم که قلدرا توی راهرو چکم زدن بردنم توی کلاسمون و منو انقد زده بودن تا
خون بالا اوردم بچه ها جمع شده بودن پشت در کلاس هیچ کس جرعت نمیکرد بیاد نزدیک یه چن دیقه ای بود منو میزدن و داشتن میرفتن که یه دختر با یه هودی مشکی که صورتشو پوشونده بود مث اینکه از دبیرستان دیگه اومده بود و گفت
(فلش بک به6 سال پیش)
؟: ولش کن وگرنه یه بلایی سرت میارم
سردستشون: تو دیگه کدوم احمقی هستی که پشت این در میایی
؟:(صدای خش دار) ولش کن
سردسته: مث اینکه یه بیبی شجاع داریم اینجا
کوک: هرکی هستی سریع برو(بلند)
پسره سمتش رفت که بگیره بقلش که دختره در حالی که دستاش تو جیبش بود میزی که جلوش بودو با پا حل داد جلو که خورد به دیک طرف افتاد زمین
بقیشون اومدن جلو که کله همشونو زدم تو میزا واخر سر یکی انداختش به پشت بهش برگشت و شونشو که خاکی شد تمیز کرد
دختره: اگع یه لکه روش بیوفته رو صورت همتون نقاشی میکنم
دستمو جلو بردم و بلندش کردم
کوک: ممنونم
(پایان فلش بک)
از اون موقع از دختره خوشم اومد مث اینکه تو هر مدرسه اینکارو میکرده منم از همون روز ثبت نام کردم باشگاه بوکس و دفاع شخصی
part: ①④
تو این تاریکی عمو اینجا چیکار میکرد
پ. ک: شما دوتا این وقت شب اینجا چیکار میکنین نکنه یچیزی بینتونه
جیان: نه عمو این حرفا چیه من حاضرم برم بمیرم ولی با این نباشم
کوک: ن که من دلم میخواد با تو چش تو چشم شم
پ. ک: اههه شما دوتا هردفعه باهم دعوا دارین بچه که بودین به هم چسبیده بودین ازهم جداتون میکردیم گریه میکردین حتا باهم دستشویی میرفتین و یا باهم حموم میردین
کوک سرخ شد از خجالت
کوک: بابا کافیه
پ. ک: باشه باشه منم میرم ولی زود برگردین داخل
عمو رفت
جیان: واقعا باورم نمیشه قبلا انقد صمیمی بودیم
کوک: درسته
سیگارشو در میاره
جیان : رو نیمکتی که اونجا بود نشست و اونم سیگارشو در اورد
کوک: از کی سیگار میکشی
جیان: دود تو دهنشو فوت میکنه، 4سالی میشه
کوک: کوکم کنارش میشینه
میدونی به عنوان یه مافیا ادم زیاد شکنجه دادم و اونا درد کشیدن ولی دردی که من کشیدمو قابل پیش بینی نیست میخام یه خاطره برات تعریف کنم
جیان: بگو
کوک: وقتی 13 سالم بود تو مدرسه برام قلدری میکردن این موضوع تا 17سالگیم ادامه داشت تازه دبیرستان رفته بودیم که قلدرا توی راهرو چکم زدن بردنم توی کلاسمون و منو انقد زده بودن تا
خون بالا اوردم بچه ها جمع شده بودن پشت در کلاس هیچ کس جرعت نمیکرد بیاد نزدیک یه چن دیقه ای بود منو میزدن و داشتن میرفتن که یه دختر با یه هودی مشکی که صورتشو پوشونده بود مث اینکه از دبیرستان دیگه اومده بود و گفت
(فلش بک به6 سال پیش)
؟: ولش کن وگرنه یه بلایی سرت میارم
سردستشون: تو دیگه کدوم احمقی هستی که پشت این در میایی
؟:(صدای خش دار) ولش کن
سردسته: مث اینکه یه بیبی شجاع داریم اینجا
کوک: هرکی هستی سریع برو(بلند)
پسره سمتش رفت که بگیره بقلش که دختره در حالی که دستاش تو جیبش بود میزی که جلوش بودو با پا حل داد جلو که خورد به دیک طرف افتاد زمین
بقیشون اومدن جلو که کله همشونو زدم تو میزا واخر سر یکی انداختش به پشت بهش برگشت و شونشو که خاکی شد تمیز کرد
دختره: اگع یه لکه روش بیوفته رو صورت همتون نقاشی میکنم
دستمو جلو بردم و بلندش کردم
کوک: ممنونم
(پایان فلش بک)
از اون موقع از دختره خوشم اومد مث اینکه تو هر مدرسه اینکارو میکرده منم از همون روز ثبت نام کردم باشگاه بوکس و دفاع شخصی
۱۱.۷k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.