Maybe the past p42
جئون روبه روش ایستاد و گفت
" همه جا رو دنبالت گشتم ، از سرما تنت دون دون شده بیا برگردیم داخل"jk
"اینجا رو ترجیح میدم ،داخل حالم بد میشه"a,t
نفسی کشید و کتش رو در آورد، دستش رو گرفت و بلندش کرد و کت رو دور شونه های برهنه اش انداخت
روی تاب نشست و اونو بین پاهای خودش جا داد
ات که از تعجب نمی تونست تکون بخوره گفت :
"دار...داری چیکار میکنی"a,t
نگاه خماری به چشمای پر از تعجبش انداخت
"سرده، نمیخوام مریض بشی "jk
سعی کرد خودش رو بلند کنه که با قفل شدن دست های بزرگش دور تنش مانع شد
"اگه اذیت کنی اینجا رو برات جهنم میکنم ات!"jk
بزاق دهنش قورت داد و بی حرکت توی بغلش موند
با صدای آرومی لب زد
" خودت سردت میشه کوک ، به جز یه لباس نازک چیزی تنت نیست "a,t
سرش رو روی شونه های کوچیکش گذاشت و گفت:
"بدنت گرمه منم گرم میکنه خورشید من"jk
حرفی نزد و سعی کرد آروم باشه
جئون کف دست هاش رو روی ران اون گذاشت که لرزی توی تنش افتاد و به سرعت سمت اون برگشت و فاصله بینشون رو به حداکثر رسوند
"دستتو بردار "a,t
نگاهی به دستاش انداخت
" یخ کردن "jk
نفس حرصی کشید و سعی کرد انگشتاش رو جدا کنه که محکم تر گرفتش و صورتش از درد جمع شد
جئون با صدای عصبی لب زد:
" بهتره اذیت نکنی جوجه ، پای حرفم هستم !"jk
تکونی نخورد ، زمان زیادی نگذشته بود که حس چیز گرم و خیسی روی گردنش اونو ترسوند
لبای گرم جئون روی پوست گردنش نشسته بود و آروم بوسه های ریز و گرمی روی گردنش میزد
"بس کن کوک یکی میبینه "a,t
" همه جا رو دنبالت گشتم ، از سرما تنت دون دون شده بیا برگردیم داخل"jk
"اینجا رو ترجیح میدم ،داخل حالم بد میشه"a,t
نفسی کشید و کتش رو در آورد، دستش رو گرفت و بلندش کرد و کت رو دور شونه های برهنه اش انداخت
روی تاب نشست و اونو بین پاهای خودش جا داد
ات که از تعجب نمی تونست تکون بخوره گفت :
"دار...داری چیکار میکنی"a,t
نگاه خماری به چشمای پر از تعجبش انداخت
"سرده، نمیخوام مریض بشی "jk
سعی کرد خودش رو بلند کنه که با قفل شدن دست های بزرگش دور تنش مانع شد
"اگه اذیت کنی اینجا رو برات جهنم میکنم ات!"jk
بزاق دهنش قورت داد و بی حرکت توی بغلش موند
با صدای آرومی لب زد
" خودت سردت میشه کوک ، به جز یه لباس نازک چیزی تنت نیست "a,t
سرش رو روی شونه های کوچیکش گذاشت و گفت:
"بدنت گرمه منم گرم میکنه خورشید من"jk
حرفی نزد و سعی کرد آروم باشه
جئون کف دست هاش رو روی ران اون گذاشت که لرزی توی تنش افتاد و به سرعت سمت اون برگشت و فاصله بینشون رو به حداکثر رسوند
"دستتو بردار "a,t
نگاهی به دستاش انداخت
" یخ کردن "jk
نفس حرصی کشید و سعی کرد انگشتاش رو جدا کنه که محکم تر گرفتش و صورتش از درد جمع شد
جئون با صدای عصبی لب زد:
" بهتره اذیت نکنی جوجه ، پای حرفم هستم !"jk
تکونی نخورد ، زمان زیادی نگذشته بود که حس چیز گرم و خیسی روی گردنش اونو ترسوند
لبای گرم جئون روی پوست گردنش نشسته بود و آروم بوسه های ریز و گرمی روی گردنش میزد
"بس کن کوک یکی میبینه "a,t
۲۰.۳k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.