دو پارتی کوکـــ1
پارت بعد تو کامنتا چون ی مادر کیری ای پارت بعدو گزارش کرد
گزارش کنی مادرت جندس
ات=25 کوک=27
راوی ویو
ات و کوک بازیگرای اصلیه فیلم 365 روز بودن، هیچ مشکلی تو فیلم نداشتن و کلی ام طرفدار داشتن، مخصوصا موقع ی پخش فیلم... خیلی تو فیلم راحت باهم بازی میکردن، بدون خجالت... امروزم موقع ی ضبظ ی قسمت از فیلم بود. تو فیلمنامه نوشته بود"برای تولد جونگ کوک ب هاوایی میرید و موقعی ک تو کشتی....
+*امروز موقع ضبط بود، آماده شدم و ی لباس تو مخه باز پوشیدم، خودم انتخاب نکردم، واسه فیلم مجبورم... با بازیگر نقش مقابلم، کوک، ک ازش متنفرم رفتیم تو کشتی، خیلیییی خودشو میگیره، فک میکنه کیه...
ویو کوک
_*و باز قرار بود یه صحنه دیگه داشته باشیم و باز قرار بود اون رو مخ بدبختو ببینم....قرار بود بریم هاوایی و تو کشتی باید....
بخاطر فیلم مجبور بودم باهاش راه بیام ولی واقعن حالم ازش بهم میخورد...
+*واقعا مگ من میخام بکنمش انقد چش غره میره!!....
+*در هر صورت باید بگم ب تخ... تختمممم
+*واسه فیلم تو کشتی جشن گرفتیم، ودف؟ این همون کوکه؟ خیلی عجیبه! تو فیلم ی جوره، بیرون فیلم ی جور دیگه... مهم نیست، کات شد و قرار شد بریم تو اتاق کشتی ک مثلا زوج فیلم میخان بخابن/:
+*پشمامممم این چ لباسیههههه چرا باید لباس چیزم زیپ داشته باشهههههه پشمامممم، الان؟... من ریدم تو این زندگی....
*موقع ضبط
+بیب؟ بیداری؟!...
کوک:اوه بیب....امشب میدرخشی...
+اومم واقعا؟ *آویزون شدن از گردنش* میخای درخشش واقعیو بهت نشون بدم؟...
_اومم گرل میخام...
+*ب گردنش نزدیک شدم ب بهونه ی بوسیدنش، ولی از حرسم ی چیز گفتم ک کاشکی نمیگفتم...
+این فیلم فاکی ک تموم شد، جبران همه ی این کاراتو میکنم!! *آروم
_*پزخند میزنه و میره روی کار.....
*بعد از ضبط
+*باورم نمیشه اولین کسی ک باهاش رابطه داشتم این اسکله...
+انشاالله امروز ک نباید لباس خرگوش و ببر و... بپوشم آقای لی*کارگردان*؟
=نه امشب خبری از اینجور لباسا نیس
+*نفس راحتی کشیدم و دستای زشتش و روی کمرم حس کردم، هوففففف دوباره میخاد تحقیرم کنه....
_نمیدونم چته و چه مرگته ولی اصلن کارتو خوب انجام نمیدی....دفعه بعدی بیشتر تلاش کن*چشمک میزنه و میره
+ودف، بیا اینجا بینم
+میخای با عشوه ی بیشتر تو لباس خرگوش شیک بزنم ها؟
_*برمیگرده*ن تنها شیک زدنت مشکل داره بلکه کل کارات مشکل داره...
+مثلا؟
_مثلن*یه قدم میاد جلو*طرز بوسیدنت*یه قدم دیگه میاد جلو*طرز حرف زدنت و و و...
+*چشمامو محکم رو هم فشار دادم*
+خب، تو ک بلدی چرا بهم یاد نمیدی؟
_دوص دارم ولی وقتشو ندارم...
+پس دیگه ازم ایراد نگیر بچ عزیز، اون دوس دخترته ک باید ازش ایراد بگیری، ن من...
کوک:قطعن دوص دخترم این چیزا رو میدونه ولی تو متاسفانه*به نشونه تاسف سرشو تکون میده
+*از کنارش رد شدم ولی تا ی قدم برداشتم نتونستم خودمو کنترل کنم و سرمو نزدیک گوشش کردم
+حیف ک همه چیز فقط واسه فیلمه، وگرنه اونقدری دیوونت میکردم ک ب پام بیوفتی، جئون جونگ کوک...
کوک:ببین کی اینو میگه*پزخند میزنه و از کنارش رد میشه
*یک فته بعد
گزارش کنی مادرت جندس
ات=25 کوک=27
راوی ویو
ات و کوک بازیگرای اصلیه فیلم 365 روز بودن، هیچ مشکلی تو فیلم نداشتن و کلی ام طرفدار داشتن، مخصوصا موقع ی پخش فیلم... خیلی تو فیلم راحت باهم بازی میکردن، بدون خجالت... امروزم موقع ی ضبظ ی قسمت از فیلم بود. تو فیلمنامه نوشته بود"برای تولد جونگ کوک ب هاوایی میرید و موقعی ک تو کشتی....
+*امروز موقع ضبط بود، آماده شدم و ی لباس تو مخه باز پوشیدم، خودم انتخاب نکردم، واسه فیلم مجبورم... با بازیگر نقش مقابلم، کوک، ک ازش متنفرم رفتیم تو کشتی، خیلیییی خودشو میگیره، فک میکنه کیه...
ویو کوک
_*و باز قرار بود یه صحنه دیگه داشته باشیم و باز قرار بود اون رو مخ بدبختو ببینم....قرار بود بریم هاوایی و تو کشتی باید....
بخاطر فیلم مجبور بودم باهاش راه بیام ولی واقعن حالم ازش بهم میخورد...
+*واقعا مگ من میخام بکنمش انقد چش غره میره!!....
+*در هر صورت باید بگم ب تخ... تختمممم
+*واسه فیلم تو کشتی جشن گرفتیم، ودف؟ این همون کوکه؟ خیلی عجیبه! تو فیلم ی جوره، بیرون فیلم ی جور دیگه... مهم نیست، کات شد و قرار شد بریم تو اتاق کشتی ک مثلا زوج فیلم میخان بخابن/:
+*پشمامممم این چ لباسیههههه چرا باید لباس چیزم زیپ داشته باشهههههه پشمامممم، الان؟... من ریدم تو این زندگی....
*موقع ضبط
+بیب؟ بیداری؟!...
کوک:اوه بیب....امشب میدرخشی...
+اومم واقعا؟ *آویزون شدن از گردنش* میخای درخشش واقعیو بهت نشون بدم؟...
_اومم گرل میخام...
+*ب گردنش نزدیک شدم ب بهونه ی بوسیدنش، ولی از حرسم ی چیز گفتم ک کاشکی نمیگفتم...
+این فیلم فاکی ک تموم شد، جبران همه ی این کاراتو میکنم!! *آروم
_*پزخند میزنه و میره روی کار.....
*بعد از ضبط
+*باورم نمیشه اولین کسی ک باهاش رابطه داشتم این اسکله...
+انشاالله امروز ک نباید لباس خرگوش و ببر و... بپوشم آقای لی*کارگردان*؟
=نه امشب خبری از اینجور لباسا نیس
+*نفس راحتی کشیدم و دستای زشتش و روی کمرم حس کردم، هوففففف دوباره میخاد تحقیرم کنه....
_نمیدونم چته و چه مرگته ولی اصلن کارتو خوب انجام نمیدی....دفعه بعدی بیشتر تلاش کن*چشمک میزنه و میره
+ودف، بیا اینجا بینم
+میخای با عشوه ی بیشتر تو لباس خرگوش شیک بزنم ها؟
_*برمیگرده*ن تنها شیک زدنت مشکل داره بلکه کل کارات مشکل داره...
+مثلا؟
_مثلن*یه قدم میاد جلو*طرز بوسیدنت*یه قدم دیگه میاد جلو*طرز حرف زدنت و و و...
+*چشمامو محکم رو هم فشار دادم*
+خب، تو ک بلدی چرا بهم یاد نمیدی؟
_دوص دارم ولی وقتشو ندارم...
+پس دیگه ازم ایراد نگیر بچ عزیز، اون دوس دخترته ک باید ازش ایراد بگیری، ن من...
کوک:قطعن دوص دخترم این چیزا رو میدونه ولی تو متاسفانه*به نشونه تاسف سرشو تکون میده
+*از کنارش رد شدم ولی تا ی قدم برداشتم نتونستم خودمو کنترل کنم و سرمو نزدیک گوشش کردم
+حیف ک همه چیز فقط واسه فیلمه، وگرنه اونقدری دیوونت میکردم ک ب پام بیوفتی، جئون جونگ کوک...
کوک:ببین کی اینو میگه*پزخند میزنه و از کنارش رد میشه
*یک فته بعد
۱۷.۸k
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.