فیک مروارید سیاه
فیک مروارید سیاه
پارت1
ویو ا.ت
صبح با الارم گوشی از خواب بیدار شدم اصلا حوصله بلند شدن از رختخوابو نداشتم ولی خب مجبور بودم بلندشم ی دوش ۲۰مینی گرفتمو اماده شدم ی لباسمو پوشیدمو رفتم پایین
بازم اینو دیدم
(جیمین برادر ا.ت هستش که اونو مقصر مرگ پدرومادرش میدونه و با ا.ت خیلی بده و به مرور ا.ت هم ازش متنفر شد و البته دوسش داره ولی ازش دلخوره بیشتر)
جیمین: بدون حرفی بهش از میز بلند شدمو رفتم شرکت دلم میخواست باهاش کنار بیام ولی وقتی بهش نگاه میکنم بازم یاد مرگ مامان بابا میوفتم
ا.ت: هه حداقل سلامی بکن چیزی ازت کم نمیشه(کمی داد)
جیمین: بدون محل دادن بهش رفتم شرکت
ا.ت: دیگه نمیخوام ازش هیچ کمکی بگیرم میرم دنبال کار میگردم
ویو تهیونگ
داشتم روی چندتا از ایدلا کارمیکردم که مدشو کنم ولی عکاسمو اخراج کردمو ی عکاس حرفه ای لازم دارم
بعد از تموم شدن کارم رفتم عمارتم ی استراحتی کردم که منشی زنگ زد و گفت ی عکاس پیام داده برای کار بهش گفتم که برای مصاحبه فردا دعوتش کنه شرکت و بعدش خوابیدم
ویو ا.ت
داشتم تو سایتای کاریابی میگشتم که ی کار کاملا مناسب با رشتم پیدا کردم رشته من عکاسیه پس شغل خیلی خوبیه بهم گفتن فردا برم برای مصاحبه
منم رفتم اتاقمو گرفتم خوابیدم تا برای فردا پرانرژی باشم
خب امیدوارماز پارت اول خوشتون اومده باشه
پارت1
ویو ا.ت
صبح با الارم گوشی از خواب بیدار شدم اصلا حوصله بلند شدن از رختخوابو نداشتم ولی خب مجبور بودم بلندشم ی دوش ۲۰مینی گرفتمو اماده شدم ی لباسمو پوشیدمو رفتم پایین
بازم اینو دیدم
(جیمین برادر ا.ت هستش که اونو مقصر مرگ پدرومادرش میدونه و با ا.ت خیلی بده و به مرور ا.ت هم ازش متنفر شد و البته دوسش داره ولی ازش دلخوره بیشتر)
جیمین: بدون حرفی بهش از میز بلند شدمو رفتم شرکت دلم میخواست باهاش کنار بیام ولی وقتی بهش نگاه میکنم بازم یاد مرگ مامان بابا میوفتم
ا.ت: هه حداقل سلامی بکن چیزی ازت کم نمیشه(کمی داد)
جیمین: بدون محل دادن بهش رفتم شرکت
ا.ت: دیگه نمیخوام ازش هیچ کمکی بگیرم میرم دنبال کار میگردم
ویو تهیونگ
داشتم روی چندتا از ایدلا کارمیکردم که مدشو کنم ولی عکاسمو اخراج کردمو ی عکاس حرفه ای لازم دارم
بعد از تموم شدن کارم رفتم عمارتم ی استراحتی کردم که منشی زنگ زد و گفت ی عکاس پیام داده برای کار بهش گفتم که برای مصاحبه فردا دعوتش کنه شرکت و بعدش خوابیدم
ویو ا.ت
داشتم تو سایتای کاریابی میگشتم که ی کار کاملا مناسب با رشتم پیدا کردم رشته من عکاسیه پس شغل خیلی خوبیه بهم گفتن فردا برم برای مصاحبه
منم رفتم اتاقمو گرفتم خوابیدم تا برای فردا پرانرژی باشم
خب امیدوارماز پارت اول خوشتون اومده باشه
۴.۴k
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.