Part 15
Part 15
ات: هیچی
کوک: ات
ات: د..ددی
کوک :نظرت چیه امشب
ات: نه
کوک: ولی
ات :اصلااااا حتی حرفشم نزن
کوک: اخه چرااا
ات :چون چسبیده به را
کوک: باشه (ناراحت )
ات: کوکی ناراحت نشو دیگه الان خیلی زوده
کوک: ناراحت نیستم
ات :معلومه
کوک :من برم
که یهو ات لباشو گذاشت رو لب های کوک آروم مک میزد دستشو دور کمرم حلقه کرد منم دستمو دور گردنش حلقه کردم
(بعد از ۱۰ مین )
ات: دیگه نبینم ناراحت بشی هااا
کوک: اگه ناراحت بشم همینجوری بوسم میکنی
ات: اره
کوک: پس من همیشه ناراحتم
ات :عهههه نه
بم: هاپ
ات :جیغغغغغغغ کمکککککک این کیه
بم :هاپ هاپ
کوک: بم بیا اینجا
بم :هاپ هاپ
کوک: این سگمه بم بیا نازش کن
ات: گاز نمیگیره
کوک: نه
(ویو کوک)
اولش فک کردم ات از سگ و گربه میترسید ولی وقتی نازش کرد یهو گرفتش تو بغلش به قربون صدقش رفتن
کوک: 😑😑
ات: وای خدا چقدر تو بامزه اییی عزیزممممم
کوک: ...........
ات کوکی نگاه چه قدر بامزه شده اییی خداااا
کوک:.............
ات :کوکی
کوک: ................
ات: قهر کردی
کوک:( سرشو تکون میده )
ات :وا تو که از یه دخترم لوس تری
کوک: گگگگ
ات :خب ببخشید (لپ کوک رو بوس میکنه )
کوک:( می خنده )
ات :بخشیدی
کوک :اوهوم
(ویو ات )
اون روز رو با کوک گذروندم
دیگه شب شده بود می خواستیم بخوابیم کوک تیشرتشو در آورد بغلم کرد که یهو گوشیم زنگ خورد مامان و بابام بودن تماس تصویری گرفته بودن
ات: ک...کوک بدبخت شدم
کوک: کیه
ات :مامان بابام
کوک: اشکالی نداره جواب بده
ات: اگه بفهمن منو تو باهمیم چی
کوک: عزیزم بلخره که باید یه روزی بهشون بگیم
(حالا شما فک کنید مامان بابای ات کره ایی هم بلدن )
کوک: اصلا بده خودم جواب میدم
ات :نههه
(ویو ات )
کوک گوشیمو از دستم گرفت و جواب داد
که..........
ادامه دارد
ات: هیچی
کوک: ات
ات: د..ددی
کوک :نظرت چیه امشب
ات: نه
کوک: ولی
ات :اصلااااا حتی حرفشم نزن
کوک: اخه چرااا
ات :چون چسبیده به را
کوک: باشه (ناراحت )
ات: کوکی ناراحت نشو دیگه الان خیلی زوده
کوک: ناراحت نیستم
ات :معلومه
کوک :من برم
که یهو ات لباشو گذاشت رو لب های کوک آروم مک میزد دستشو دور کمرم حلقه کرد منم دستمو دور گردنش حلقه کردم
(بعد از ۱۰ مین )
ات: دیگه نبینم ناراحت بشی هااا
کوک: اگه ناراحت بشم همینجوری بوسم میکنی
ات: اره
کوک: پس من همیشه ناراحتم
ات :عهههه نه
بم: هاپ
ات :جیغغغغغغغ کمکککککک این کیه
بم :هاپ هاپ
کوک: بم بیا اینجا
بم :هاپ هاپ
کوک: این سگمه بم بیا نازش کن
ات: گاز نمیگیره
کوک: نه
(ویو کوک)
اولش فک کردم ات از سگ و گربه میترسید ولی وقتی نازش کرد یهو گرفتش تو بغلش به قربون صدقش رفتن
کوک: 😑😑
ات: وای خدا چقدر تو بامزه اییی عزیزممممم
کوک: ...........
ات کوکی نگاه چه قدر بامزه شده اییی خداااا
کوک:.............
ات :کوکی
کوک: ................
ات: قهر کردی
کوک:( سرشو تکون میده )
ات :وا تو که از یه دخترم لوس تری
کوک: گگگگ
ات :خب ببخشید (لپ کوک رو بوس میکنه )
کوک:( می خنده )
ات :بخشیدی
کوک :اوهوم
(ویو ات )
اون روز رو با کوک گذروندم
دیگه شب شده بود می خواستیم بخوابیم کوک تیشرتشو در آورد بغلم کرد که یهو گوشیم زنگ خورد مامان و بابام بودن تماس تصویری گرفته بودن
ات: ک...کوک بدبخت شدم
کوک: کیه
ات :مامان بابام
کوک: اشکالی نداره جواب بده
ات: اگه بفهمن منو تو باهمیم چی
کوک: عزیزم بلخره که باید یه روزی بهشون بگیم
(حالا شما فک کنید مامان بابای ات کره ایی هم بلدن )
کوک: اصلا بده خودم جواب میدم
ات :نههه
(ویو ات )
کوک گوشیمو از دستم گرفت و جواب داد
که..........
ادامه دارد
۱۸.۶k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.