رمان عشق اجباری!
#عشق_اجباری
پارت:۱۸
ویو یوری:
نگهبان:باش🙄
یهو جیمین از راه رسید
_اینجا چخبرهه
+ه هچی
_هوم هیچی؟
_پس چرا سروصدا میکنی
+ف فقط دستشویی دارم
_آها،نگهبان درو باز کن
نگهبان:چشم
دره سلولو باز کرد با عجله پریدم بیرون
_دنبالم بیا
+باش
وقتی بهش نگاه میکردم باورم نمیشد همچین آدم کیوتی انقدر بی رحم باشه
_خب رسیدیم
+عا ممنون
رفتم دستشوییو کارای لازمو کردم و اومدم بیرون
+خب دیگه بریم
_ی یه لحظه
+چی
_یه لحظه میشه نری
+برای چی
_خب راستش ازون کار پلشت خوشم اومده
+خب
_راستش چجوری بگم ،،، لباتو قرض میدی
+چ چیی😳
میدونستم جیمین تو خر کردن وارده پس دوباره کاراش یادم اومد و گفتم
+هیی میدونی چی میگییی😤
_چ چی عاا ببخشیددد😳
+این کارتو میزارم به حساب اینکه مستی😒
_اما من مست نیستم
+به نفعته مست باشی😒
+خب دیگه نمیخای منو ببری سلولم😒
_نه
+چی
_میدونی یوری راستش من م من بهت علاقه دارم
+واااات😳
_همین دیگه(قیافش😣😳)
+هی کافیه(اشک تو چشاش جمع شد🥹)
+اگه گذشتت رو به یاد بیاری میفهمی چی آدمی هستی😒🥹
_گذشتم؟ فکر میکردم من فقط تورو میشناسم
_پس جونگ کوک درباره منم باتو صحبت میکنه
+اتفاقا درباره تو جونگ کوک هیچی نگفته
_پس چی ، درباره من چی میدونی
+اینکه به بدترین شکلللل ممکن سولیو شکنجه کردی🥹
_سولی؟!!!!
+بببلهه🥹
_اون لعنتی برا توم شعر گفتهه
_الان که تیکهتیکش کنم میفهمه
+نههه اون چیزی نگفته😤
_پس چی
+هاههاه فکر کردی فقط تو درموردم میدونی😏😌
_درباره من هیچی نمیدونی
+چراااا میدونم
_هرکی هرچی گفته الکیه بت اطلاعات غلط دادن😒
+میدونممم با کلک سولیو به سمت خودت کشوندی و باهش تویه خونه زندگی میکردیو روز به روز باهش بدتر میشدی و ازش خسته شده بودیو خستگیتو روش خالی میکردی کتکش میزدیو مینداختیش تو سلوللل🥹
_عع شایعاتو خیلی خوب حفظ کردی😒
"کیوتا لایک و کامنت فراموش نشه👀💓"
پارت:۱۸
ویو یوری:
نگهبان:باش🙄
یهو جیمین از راه رسید
_اینجا چخبرهه
+ه هچی
_هوم هیچی؟
_پس چرا سروصدا میکنی
+ف فقط دستشویی دارم
_آها،نگهبان درو باز کن
نگهبان:چشم
دره سلولو باز کرد با عجله پریدم بیرون
_دنبالم بیا
+باش
وقتی بهش نگاه میکردم باورم نمیشد همچین آدم کیوتی انقدر بی رحم باشه
_خب رسیدیم
+عا ممنون
رفتم دستشوییو کارای لازمو کردم و اومدم بیرون
+خب دیگه بریم
_ی یه لحظه
+چی
_یه لحظه میشه نری
+برای چی
_خب راستش ازون کار پلشت خوشم اومده
+خب
_راستش چجوری بگم ،،، لباتو قرض میدی
+چ چیی😳
میدونستم جیمین تو خر کردن وارده پس دوباره کاراش یادم اومد و گفتم
+هیی میدونی چی میگییی😤
_چ چی عاا ببخشیددد😳
+این کارتو میزارم به حساب اینکه مستی😒
_اما من مست نیستم
+به نفعته مست باشی😒
+خب دیگه نمیخای منو ببری سلولم😒
_نه
+چی
_میدونی یوری راستش من م من بهت علاقه دارم
+واااات😳
_همین دیگه(قیافش😣😳)
+هی کافیه(اشک تو چشاش جمع شد🥹)
+اگه گذشتت رو به یاد بیاری میفهمی چی آدمی هستی😒🥹
_گذشتم؟ فکر میکردم من فقط تورو میشناسم
_پس جونگ کوک درباره منم باتو صحبت میکنه
+اتفاقا درباره تو جونگ کوک هیچی نگفته
_پس چی ، درباره من چی میدونی
+اینکه به بدترین شکلللل ممکن سولیو شکنجه کردی🥹
_سولی؟!!!!
+بببلهه🥹
_اون لعنتی برا توم شعر گفتهه
_الان که تیکهتیکش کنم میفهمه
+نههه اون چیزی نگفته😤
_پس چی
+هاههاه فکر کردی فقط تو درموردم میدونی😏😌
_درباره من هیچی نمیدونی
+چراااا میدونم
_هرکی هرچی گفته الکیه بت اطلاعات غلط دادن😒
+میدونممم با کلک سولیو به سمت خودت کشوندی و باهش تویه خونه زندگی میکردیو روز به روز باهش بدتر میشدی و ازش خسته شده بودیو خستگیتو روش خالی میکردی کتکش میزدیو مینداختیش تو سلوللل🥹
_عع شایعاتو خیلی خوب حفظ کردی😒
"کیوتا لایک و کامنت فراموش نشه👀💓"
۲.۳k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.