برادری در تنهایی
برادری در تنهایی
part ②
تهیونگ خودشو بغل کرده و رفته زیر پتو.
اهمیت ندادم چون تازه ول کنم شده بود.
از اتاق رفتم بیرون ک یهو مامان گفت: به چ عجب ماه رویت شد.(خنده)
_مامان جون من از کی ماه شدم؟(تک خنده)
م/ک: از وقتی ک همش تو اتاقی. راستی تهیونگ کجاست؟
_وایی مامان توروخدا درباره تهیونگ ازم سوال نپرس ک خیلی رو مخمه.
م/ک: باشه باشه ببخشید.
٪شب٪
رفتم تو اتاق تا وسایلامو جمع کنم.
چون کارلی(دوست صمیمی کتی) من و دعوت کرد خونشون و ی شب نشینی داشته باشیم.
و خوبیش این بود ک کارلوسم بود.
درو باز کردم و دیدم تهیونگ همچنان همون جوری رو تخت خوابیده.
خب میخواست بیاد و ناهارشو بخوره.
رفتم سر کمد و یه نیم تنه سفید و کت لی مشکی با شلوار لی جذب مشکی برداشتم و پوشیدم. چتریامو صاف کردم. آل استارامو پوشیدم..
کوله پشتی مشکیمو آوردم و تمام وسایل لازمه رو گذاشتم توش و رفتم پایین.
_ خب مامان من دیگه رفتم.
م/ک: تهیونگم میاد؟
_ نوچ نمیاد، دعوت نیست ک.
م/ک: تا اون نیاد نمیتونی بری.
_مامانننن.
توجهی بهم نکرد و گفت: همون ک گفتم.
دیگه داشتم روانی میشدم!
هر جا ک بخوام باید با این پسر برم؟
سعی کردم زیاد کل کل نکنم و برم صداش کنم.
_ آهای تهیونگ، با توعم.
+ب..بله؟(صدای گرفته)
_ پاشو با من بیا خونه کارلی.
+ چرا باید بیام؟(صدای گرفته)
_ چون مامان نمیزاره بدون تو برم.
از جاش بلند شد و رفت لباس بپوشه.
_ من پایین منتظرم.(رفت)
واقعا نمیدونم چرا صداش گرفته بود، یعنی کار من بد بود؟
من چ میدونم..اصلا ولش..
بعد چند دقیقه اومد پایین.
تیپش خیلی قشنگ بود.
شلوار کارگو و هودی سفید و کت چرم کوتاه.
تصمیم کردم یکم باهاش مهربون باشم.
_ چقد جذاب شدی..(لبخند)
+هوم، ممنون، توهم همینطور.
حتی ی لبخندم نزد.
_ توهم آل استار پوشیدی؟
+آره..نمیریم؟
نگاهی ب کوله مشکی پشتش کردم، یه قلب شکسته روش بود.
م/ک: کجا ب سلامتی؟
_ دارم با تهیونگ میرم خونه کارلی.
م/ک: تهیونگ راضیه یا ب زور داری میبریش؟
_ نه بابا..راضیه..مگه نه؟(استرس و نگاه به تهیونگ)
+ بله مامان من راضیم.
م/ک: پس برید.
بعد خداحافظی رفتم سمت ماشین.
میخواستم رانندگی کنم ک تهیونگ رفت سمت صندلی راننده.
_میخوای من برونم؟
+ نه ممنون، آدرسشو بده.
شمارشو نداشتم پس..
_ شمارتو میدی؟
حتما الان میخواست بگه خوشتیپ شدم شماره میخوای نه؟
اما در کمال ناباوری گفت: خب بزن(گفت)
حالا میخواستم چی سیوش کنم؟
انگار ذهنمو خوند.
+ گوشیتو بده.
گوشیمو گرفت و اسمشو سیو کرد
M.L
نمیدونستم معنیش چی بود.
آدرسو فرستادم و حرکت کردیم.
part ②
تهیونگ خودشو بغل کرده و رفته زیر پتو.
اهمیت ندادم چون تازه ول کنم شده بود.
از اتاق رفتم بیرون ک یهو مامان گفت: به چ عجب ماه رویت شد.(خنده)
_مامان جون من از کی ماه شدم؟(تک خنده)
م/ک: از وقتی ک همش تو اتاقی. راستی تهیونگ کجاست؟
_وایی مامان توروخدا درباره تهیونگ ازم سوال نپرس ک خیلی رو مخمه.
م/ک: باشه باشه ببخشید.
٪شب٪
رفتم تو اتاق تا وسایلامو جمع کنم.
چون کارلی(دوست صمیمی کتی) من و دعوت کرد خونشون و ی شب نشینی داشته باشیم.
و خوبیش این بود ک کارلوسم بود.
درو باز کردم و دیدم تهیونگ همچنان همون جوری رو تخت خوابیده.
خب میخواست بیاد و ناهارشو بخوره.
رفتم سر کمد و یه نیم تنه سفید و کت لی مشکی با شلوار لی جذب مشکی برداشتم و پوشیدم. چتریامو صاف کردم. آل استارامو پوشیدم..
کوله پشتی مشکیمو آوردم و تمام وسایل لازمه رو گذاشتم توش و رفتم پایین.
_ خب مامان من دیگه رفتم.
م/ک: تهیونگم میاد؟
_ نوچ نمیاد، دعوت نیست ک.
م/ک: تا اون نیاد نمیتونی بری.
_مامانننن.
توجهی بهم نکرد و گفت: همون ک گفتم.
دیگه داشتم روانی میشدم!
هر جا ک بخوام باید با این پسر برم؟
سعی کردم زیاد کل کل نکنم و برم صداش کنم.
_ آهای تهیونگ، با توعم.
+ب..بله؟(صدای گرفته)
_ پاشو با من بیا خونه کارلی.
+ چرا باید بیام؟(صدای گرفته)
_ چون مامان نمیزاره بدون تو برم.
از جاش بلند شد و رفت لباس بپوشه.
_ من پایین منتظرم.(رفت)
واقعا نمیدونم چرا صداش گرفته بود، یعنی کار من بد بود؟
من چ میدونم..اصلا ولش..
بعد چند دقیقه اومد پایین.
تیپش خیلی قشنگ بود.
شلوار کارگو و هودی سفید و کت چرم کوتاه.
تصمیم کردم یکم باهاش مهربون باشم.
_ چقد جذاب شدی..(لبخند)
+هوم، ممنون، توهم همینطور.
حتی ی لبخندم نزد.
_ توهم آل استار پوشیدی؟
+آره..نمیریم؟
نگاهی ب کوله مشکی پشتش کردم، یه قلب شکسته روش بود.
م/ک: کجا ب سلامتی؟
_ دارم با تهیونگ میرم خونه کارلی.
م/ک: تهیونگ راضیه یا ب زور داری میبریش؟
_ نه بابا..راضیه..مگه نه؟(استرس و نگاه به تهیونگ)
+ بله مامان من راضیم.
م/ک: پس برید.
بعد خداحافظی رفتم سمت ماشین.
میخواستم رانندگی کنم ک تهیونگ رفت سمت صندلی راننده.
_میخوای من برونم؟
+ نه ممنون، آدرسشو بده.
شمارشو نداشتم پس..
_ شمارتو میدی؟
حتما الان میخواست بگه خوشتیپ شدم شماره میخوای نه؟
اما در کمال ناباوری گفت: خب بزن(گفت)
حالا میخواستم چی سیوش کنم؟
انگار ذهنمو خوند.
+ گوشیتو بده.
گوشیمو گرفت و اسمشو سیو کرد
M.L
نمیدونستم معنیش چی بود.
آدرسو فرستادم و حرکت کردیم.
۲.۹k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.