رمان اشفتگی
رمان اشفتگی
#پارت_5
ا. ت و نیا از شوگا خداحافظی کردن شوگا رفتم خونه و در رو باز کردم که جیمین رو دیدم که رو کاناپ نشسته و دار فیلم میبین(ویوجیمین) داشتم فیلم میدیدم که شوگا اومد گفتم ای بابا کجا بودی شوگا نپرس که دارم میمیرم از خستگی و رفتنشست رو کاناپ جیمین بابا تو از خستگی من از ترس شوگا چیشد؟ جیمین تو راه دانشگاه یه ماشین زد به یه دختر
شوگا اووف من بگو فکر کردم چی شده
جیمین شوگا حالت خوبه ماشین زد به یه نفر شوگا اون دختره حالش خوب جیمین تو از کجا میدونی شوگا من زدم بهش جیمین چی چی گفتی تو زدی به یه نفر شوگا ار تا الان همه پیشش بودم و حالش کامل خوب شوگا من میرم بخوابم
جیمین باشه تو برو من میرم بخوابم
(ویو صبح)
ا. ت از خواب بیدار شدم دیدم نیا هم خواب نیا رو بیدارش کردم و کارای ترخیص رو انجام داد منم لباس های که نیا دیشب اورد رو تنم کردم و وسایلم رو جمع کردم و نیا اومد و رفت خونه یه من
تا وسایلم رو بزام ساعت هنوز 9 بود و هنوز وقت داشتیم یه دوش ده دقیقه گرفتم و رفت دانشگاه امروز اولین روز دانشگاه برای من و نیا همه به ما نگاه میکردن در گوشه همه دیگ پچ پچ میکردن
(ویو شوگا)
با آلارم از خواب بیدار شدم و رفتم جیمین رو بیدار کردم و اومد لباس پوشیدم و رفتم دانشگاه
(ویو جیمین)
جیمین خواب بودم که شوگا اومد بیدار کرد و رفت من سری لباس پوشیدم چون دیر شد بود که شوگا صدام زد من رفتم و رفتم دانشگاه شوگا داشتم میرفتم که دیدم اون دوتا دختر دیروز هم تو دانشگاه مان و رفتم سر کلاس که دیدم جیمین نیست برگشتم دیدم از دور زل زده به اون دختر که دیروز زدم بهش
ادامه داره
#پارت_5
ا. ت و نیا از شوگا خداحافظی کردن شوگا رفتم خونه و در رو باز کردم که جیمین رو دیدم که رو کاناپ نشسته و دار فیلم میبین(ویوجیمین) داشتم فیلم میدیدم که شوگا اومد گفتم ای بابا کجا بودی شوگا نپرس که دارم میمیرم از خستگی و رفتنشست رو کاناپ جیمین بابا تو از خستگی من از ترس شوگا چیشد؟ جیمین تو راه دانشگاه یه ماشین زد به یه دختر
شوگا اووف من بگو فکر کردم چی شده
جیمین شوگا حالت خوبه ماشین زد به یه نفر شوگا اون دختره حالش خوب جیمین تو از کجا میدونی شوگا من زدم بهش جیمین چی چی گفتی تو زدی به یه نفر شوگا ار تا الان همه پیشش بودم و حالش کامل خوب شوگا من میرم بخوابم
جیمین باشه تو برو من میرم بخوابم
(ویو صبح)
ا. ت از خواب بیدار شدم دیدم نیا هم خواب نیا رو بیدارش کردم و کارای ترخیص رو انجام داد منم لباس های که نیا دیشب اورد رو تنم کردم و وسایلم رو جمع کردم و نیا اومد و رفت خونه یه من
تا وسایلم رو بزام ساعت هنوز 9 بود و هنوز وقت داشتیم یه دوش ده دقیقه گرفتم و رفت دانشگاه امروز اولین روز دانشگاه برای من و نیا همه به ما نگاه میکردن در گوشه همه دیگ پچ پچ میکردن
(ویو شوگا)
با آلارم از خواب بیدار شدم و رفتم جیمین رو بیدار کردم و اومد لباس پوشیدم و رفتم دانشگاه
(ویو جیمین)
جیمین خواب بودم که شوگا اومد بیدار کرد و رفت من سری لباس پوشیدم چون دیر شد بود که شوگا صدام زد من رفتم و رفتم دانشگاه شوگا داشتم میرفتم که دیدم اون دوتا دختر دیروز هم تو دانشگاه مان و رفتم سر کلاس که دیدم جیمین نیست برگشتم دیدم از دور زل زده به اون دختر که دیروز زدم بهش
ادامه داره
۴.۲k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.