part11 بلکتن
من: بابا تهکوک فور آور
همه لبخند میزدن، هوسوک دوباره بطری رو چرخوند، این دفعه به یونگی و میچا افتاد
یونگی: جرات یا حقیقت
میچا: حقیقت
یونگی: معنی اریانا چیه
میچا: دختر اریایان
هوسوک دوباره چرخوند به جیسو جین خورد
جین: جرات یا حقیقت
جیسو: حقیقت
اعتراض همه بلند شد که چرا همش حقیقت
جین: چرا از بوهیون جدا شدی
جیسو: بهم نمیخوردیم و اینکه بقیه زیاد از این موضوع طرفداری نمیکردن و بهترین تصمیم کات بود
هوسوک دوباره چرخوند به رزی کوک افتاد
رزی: جرات یا حقیقت
کوک: حقیقت
دوباره صدای اعتراض بلند شد
رزی: کوکیا بنظرت شیپ تهنی قشنگ نیست
کوک: چرا بنظرم خیلی رمانتیک
من: دیدی دیدی از کوک به ته نزدیک تر داریم، خود کوک به شخصه گفت خیلی رمانتیک
جنی با حرص نگاهمون میکرد و بعد ادامه داد
جنی: کوکی یه چیزی گفت تو چرا جدی گرفتی
همه با شیطنت نگاه میکردن، هوسوک دوباره چرخوند و به خودش می چا افتاد
می چا: ج یا ح
هوسوک: ح
میچا با شیطنت نگاهی به من بعد به کوک انداخت
میچا: عدد ۱۲۷ توصیف زیبای برای عشق نیست
هوسوک: عدد ۱۲۷ عددیه که اگه واقعی باشه فلسفه عشق رو زیر رو میکنه
همه ریز میخندیدن و من با حرص به میچا نگاه میکردم و بعد رو کردم سمت جنی گفتم
من: نباید اذیتت میکردم
جنی: کارمارو دست کم گرفتی
هوسوک دوباره چرخوند به ایو و نامجون افتاد
ایو: ج یا ح
نامجون: ج
صدای رضایت بقیه بلند شد
ایو: پاشو یه پاچ آب بیار بریز رو یونگی
همه با لبخند نظاره گر ماجرا بودن
یونگی: یا نونا مگه چیکارت کردم
نامجون به سمت آشپز خونه رفت بعد با یه پاچ آب برگشت
ایو: یک
ارام: دو
ایو: سه
نامجون یه دفعه آب رو خالی کرد، همه می خندیدن و یونگی پوکر فیس نشسته بود، هوسوک دوباره بطری رو چرخوند، این دفعه به منو جیمین افتاد
من: جرات یا حقیقت
جیمین: حقیقت
به هدفم رسیدم، همه از جدی شدنم جا خوردن
من: گذشته تو با اونی رزی چیه؟ نه! علت نفرتت از اونی رزی چیه
همه جا خوردن جیمین دو دل بود و رزی ترسیده بود
رزی: لیسا نیاز نیست تا این حد پیش بری
لیسا: اتفاقا چرا میخوام بدونم این موش گربه بازیا برای چیه حس عذاب وجدانت چیه میخوام بدونم آین نفرت از چیه میخوام بدونم چه اتفاقی افتاده
جیمین: میخوای بدونی
سری تکون دادم
جیمین: از خودش بپرس من نمیخوام اعضا بخاطر من احساس شرمندگی و عذاب وجدان داشته باشن
رزی: بهت میگم همچیو بهت میگم
جیمین: البته اگه خودش رو بیگناه و من رو گناهکار جلوه نده داستان نسازه بهت میگه و تو اون وقت قضاوت کن اینکه من عوضیم یا اون
رزی: خیلی خوب قبول دارم من اشتباه کردم
جیمین: اشتباه؟ دوست دارم بدونم اگه همونجا میموندم و تا اینجا نمیومدم بازم اشتباه بود؟
رزی:اره اشتباه بود اینکار فقط یه عوضی انجام میده
همه لبخند میزدن، هوسوک دوباره بطری رو چرخوند، این دفعه به یونگی و میچا افتاد
یونگی: جرات یا حقیقت
میچا: حقیقت
یونگی: معنی اریانا چیه
میچا: دختر اریایان
هوسوک دوباره چرخوند به جیسو جین خورد
جین: جرات یا حقیقت
جیسو: حقیقت
اعتراض همه بلند شد که چرا همش حقیقت
جین: چرا از بوهیون جدا شدی
جیسو: بهم نمیخوردیم و اینکه بقیه زیاد از این موضوع طرفداری نمیکردن و بهترین تصمیم کات بود
هوسوک دوباره چرخوند به رزی کوک افتاد
رزی: جرات یا حقیقت
کوک: حقیقت
دوباره صدای اعتراض بلند شد
رزی: کوکیا بنظرت شیپ تهنی قشنگ نیست
کوک: چرا بنظرم خیلی رمانتیک
من: دیدی دیدی از کوک به ته نزدیک تر داریم، خود کوک به شخصه گفت خیلی رمانتیک
جنی با حرص نگاهمون میکرد و بعد ادامه داد
جنی: کوکی یه چیزی گفت تو چرا جدی گرفتی
همه با شیطنت نگاه میکردن، هوسوک دوباره چرخوند و به خودش می چا افتاد
می چا: ج یا ح
هوسوک: ح
میچا با شیطنت نگاهی به من بعد به کوک انداخت
میچا: عدد ۱۲۷ توصیف زیبای برای عشق نیست
هوسوک: عدد ۱۲۷ عددیه که اگه واقعی باشه فلسفه عشق رو زیر رو میکنه
همه ریز میخندیدن و من با حرص به میچا نگاه میکردم و بعد رو کردم سمت جنی گفتم
من: نباید اذیتت میکردم
جنی: کارمارو دست کم گرفتی
هوسوک دوباره چرخوند به ایو و نامجون افتاد
ایو: ج یا ح
نامجون: ج
صدای رضایت بقیه بلند شد
ایو: پاشو یه پاچ آب بیار بریز رو یونگی
همه با لبخند نظاره گر ماجرا بودن
یونگی: یا نونا مگه چیکارت کردم
نامجون به سمت آشپز خونه رفت بعد با یه پاچ آب برگشت
ایو: یک
ارام: دو
ایو: سه
نامجون یه دفعه آب رو خالی کرد، همه می خندیدن و یونگی پوکر فیس نشسته بود، هوسوک دوباره بطری رو چرخوند، این دفعه به منو جیمین افتاد
من: جرات یا حقیقت
جیمین: حقیقت
به هدفم رسیدم، همه از جدی شدنم جا خوردن
من: گذشته تو با اونی رزی چیه؟ نه! علت نفرتت از اونی رزی چیه
همه جا خوردن جیمین دو دل بود و رزی ترسیده بود
رزی: لیسا نیاز نیست تا این حد پیش بری
لیسا: اتفاقا چرا میخوام بدونم این موش گربه بازیا برای چیه حس عذاب وجدانت چیه میخوام بدونم آین نفرت از چیه میخوام بدونم چه اتفاقی افتاده
جیمین: میخوای بدونی
سری تکون دادم
جیمین: از خودش بپرس من نمیخوام اعضا بخاطر من احساس شرمندگی و عذاب وجدان داشته باشن
رزی: بهت میگم همچیو بهت میگم
جیمین: البته اگه خودش رو بیگناه و من رو گناهکار جلوه نده داستان نسازه بهت میگه و تو اون وقت قضاوت کن اینکه من عوضیم یا اون
رزی: خیلی خوب قبول دارم من اشتباه کردم
جیمین: اشتباه؟ دوست دارم بدونم اگه همونجا میموندم و تا اینجا نمیومدم بازم اشتباه بود؟
رزی:اره اشتباه بود اینکار فقط یه عوضی انجام میده
۲.۵k
۲۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.