وقتی پریودی...

#سناریو #استری_کیدز #هان #جیسونگ #بی_تی_اس

شب بود،داشتی شام درست می‌کردی که متوجه حس عجیبی زیر دلت شدی. سریع به دستشویی رفتی و فهمیدی پریود شدی.
×وای نه امشب اصلا موقعش نبود لعنتی
توی کمد کوچیک کنار روشویی رو نگاهی انداختی
×پس چرا نیست
هیچ پدی تو کمد نبود
×ای وای حالا چیکار کنممم
÷عشقم حالت خوبه؟
با صدای هان به خودت اومدی
×آره آره خوبم
یکم مکث کردی و از پشت در آروم صداش زدی
×هان...
÷جونم؟
×میشه برام چیز بیاری؟
÷چی بیارم؟
×از تو کشو سوم بردار
هان که تازه منظورتو فهمیده بود خنده ای کرد
÷یااا ات دوباره؟
×خب چیکار کنم مگه تقصیر منه
هوفی کشید
÷صبر کن الان میارم
بعد از چند لحظه اومد،در رو یکم باز کردی و پد رو ازش گرفتی.
کارات رو کردی و از دستشویی بیرون رفتی. هان روی مبل نشسته بود و دستاش برای بغل کردنت باز بود،کنارش نشستی و خودتو تو بغلش جا دادی. مشغول دیدن فیلم شدین که یهو گرمای عجیبی زیر شکمت احساس کردی.
×هان چیکار میکنی؟
÷از دوست دخترم مراقبت میکنم
بلافاصله بوسه ای روی گونت گذاشت
×ولی اونقدر درد ندارم که نیاز به کیسه آبگرم داشته باشم عزیزم
÷مگه حتما باید از درد بمیری که ازش استفاده کنی؟
×خب نه ولی...
÷یااا ات بزار فیلمو ببینیم دیگه
لبخندی زدی و سرتو بیشتر توی سینش فرو بردی
×دوستت دارم هانی
سرتو بوسید
×منم دوست دارم عشقم