13:𝒽𝒾𝒹𝒹ℯ𝓃 𝓁ℴ𝓋ℯ❧ 𝔭

13:𝒽𝒾𝒹𝒹ℯ𝓃 𝓁ℴ𝓋ℯ❧ 𝔭

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت:رسیدیم خونه چقدر مغروره نمیگه حداقل خوبی یا نه سعی کردم برای اینکه حالم خوب بشه برم توی حیاط باد خوبی میومد رفتم داخل دیدم سرش تو گوشیه
ا.ت:مغرور بدبخت(زیرلب)
کوک:هوم؟
ا.ت:هیچ(لبخند مصنوعی)
کوک:من میرم شرکت خراب کاری نکن
ا.ت:انگار من بچم
کوک:شاید
ا.ت:یااا
کوک:(رفت)
ا.ت:دیوونه مغرور پررو ....نمیدونم دیگه چی بگم یهو یادم افتاد فردا مامانم اینا میان خیلی خوش حال شدم ولی از طرفی هم به خاطر این مرتیکههه عصبی ایش خدااااا این چه شکنجه ایه که یه رو مخ گذاشتی توی سرنوشت الانم
ایش

[پرش زمانی فردا وقتی مامان ا.ت اینا میان]

ا.ت:بابا...مامانننن(ذوق مرگ)
م.ت:عزیزم خوبی خوب غذا خوردی؟
ا.ت:ارههه(ذوق)
ب.ت:ما اینجا نیستیم
ا.ت:عههه بابااااا
ب.ت:پس ما رو هم دیدی
ا.ت:یاااا بابا تیکه ننداز دلم برا جفتتون تنگ شده بود
ب.ت و م.ت:ما هم همین طور
م.ت:خوش گذشت؟
ا.ت:منو پیش یه مغرور دیوونه ول کردن و نمیدونن من با این خر چی کشیدم(زیرلب)
ب.ت:خب
ا.ت:بدک نبود بدون شما خوش نمیگذره(خنده)
ب.ت :اَی شیطون(خنده)
ا.ت:(خنده)
م.ک و ب.ک:لطفا بیاید داخل
م.ت:نه ممنون ما باید بریم خونه وسایلامون رو بچینیم و کلی کار داریم و خونه هم باید گردگیری کنیم خاک گرفته
ب.ک:پس هروقت شد بیاید
ب.ت:حتما
ا.ت:لیاااا
لیا:ا.تتتت(همو بغل کردن)
لیا:خوش گذشت؟(اروم و نگاه شیطانی)
ا.ت:نمیدونستم داداشت اینهمه رو مخه(اروم و اخم)
لیا:خخ میدونم اون همیشه همینه
م.ک:خوبی پسرم
کوک:آرع
م.ت:اذیت که نشدی عزیزم
ا.ت:اتفاقا چرا از دست ایـ...
کوک:راستش خیلی فضولی کرد خیلی شیطونه(پوزخند)
م.ت:اووو ا.ت همیشه همینطوره(خنده)
ا.ت:هه آره کوکککک(افتاد رو کوک و بهش چنگ زد)
م.ت:وای خا*ک به سرم عزیزم این چه کاریه
لیا:ا.ت بیا ببینم(خنده)
کوک:وحشی(جوری که ا.ت بشنوه)
ا.ت:خودتی یعنی باید بکشمت
کوک:هع مورچه چش به من؟(پوزخند)
ا.ت:کوککک(دوباره میخواست کوک رو چنگ بزنه که لیا میکشونتش)
لیا:ا.ت آروم باش (داره میپوکه از خنده)
م.ک:خیلی صمیمی شدین کوک ها؟(نگاه شیطانی)
کوک:ماماااااننن
م.ک:باشه(خنده)
کوک:انگار با مورچه هم میشه صمیمی شد از کجا معلوم یهو له نشد؟(جوری که ا.ت بشنوه پوزخند طعنه دار)
ا.ت:من تورو گیر بیارم زندت نمیزارم(حرصی و عصبانی و جوری که کوک بشنوه)
کوک:مورچه
ا.ت:(حرصی و عصبانی)


[3ماه بعد]

ویو کوک
تو این 3 ماه خیلی دارم فشار میخورم که چرا من باید حس داشته باشم به یک دختر خر

م.ت:عزیزم نمیخوای دوس پسر پیدا کنی؟😈
ا.ت:مامان از تو بعیده همچین چیزی بگی میدونم منظورت با کیه
م.ت:اگه خودت باش دوس نشی به مامانش میگم که شمارو....
ا.ت:باش باش فقط نگو فقط نگو باشه؟
م.ت:باشه😈
ا.ت:ماماننن دیگه اونجوری نگام نکن
م.ت:باشه

[ویو ا.ت توی مدرسه]

داشتم میرفتم توی اتاق استراحت این اتاق خیلی تخت نرمی داره درواقع ماله کساییه که خیلی حالشون بد میشه و خانوادشون پولدارن مثل من توی همچین اتاق شیکی میان نه توی بخش درمانی بیمارستان که تختش مثل چوب خشکه همین طور داشتم نگاه میکردم که در باز شد رومو پوشوندم بدبخت شدم
....:تو کی هستی اینجا چیکار میکنی؟

یعنی کی بوده؟چجوری فهمیده؟برای چی اومده اونجا؟ا.ت بدون اجازه وارد شده؟آیا میدونید پارت بعد قراره چی بشه؟شاید رمانتیک و هیجانی😈شما رو با یه عالمه سوال تنها میگذارم😂 کامنت الکی نزارید باشه؟بایی👋😈



شرایط پارت بعد : ↓
لایک : 55 3>
کامنت : 25 † یه کلمه رو 10 بار ننویسید:/
فالوور: 280 ★


#کوک
#فیک
#jk
#سناریو
#اسمات
#وانشات
#bts
#تهکوک
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جی_کی
#جونگ_کوک