عشق بی پایان
#عشق_بی_پایان
#فصل_دوم
P³⁹
دیدم که تهیونگ پشت در بود
ا/ت: کوکککککککک برادرت
کوک: کدوم برادرم
ا/ت: مگه چندتا برادر داری؟
کوک: دوتا
ا/ت: اوففففف چقدر حرف میبری از ادم، تهیونگه
کوک: الان میام
تهیونگ: سلام (خیلی سرد و خشک)
کوک: ها چته بنال
تهیونگ: بابا کارت داره
کوک: بابا!؟
تهیونگ: اره
کوک: چیکارم داره؟
تهیونگ: حالا تو بیا میفهمی
کوک: ا/ت یه لحضه بیا توی اتاق
ا/ت: باش
کوک:(میرن توی اتاق) ببین من نمیدونم بابام چیکارم داره، فکر کنم باز تهیونگ نقشه داره پس بقل خودم میشینی پیش بابام فهمیدی؟
ا/ت: ا.... ا..... اره
ویو ا/ت
رفتم یه لباس ساده پوشیدم و یه ارایش ملایم کردم و موهامو از بالا بستم وحاضر شدیم رفتیم پیش بابای کوک ببینیم چی کارش داره
کوک: ا/ت فکر نمیکنم اومد تو به صلاح باشه بمون تو خونه
ا/ت: نه منم میخوام بیام
کوک: باشه فقط باید خیلی مواظب باشی
ا/ت: باشه
کوک: افرین(با استرس)
ا/ت: کوک؟
کوک: بله
ا/ت: حالت خوبه؟
کوک: اره من خوبم، چطور
ا/ت: اخه حس میکنم استرس داری
کوک: اره یذره دارم نگران نباش
ا/ت: باش!
*چند دقیقه بعد رسیدن*
کوک: سلام بابا خوبی
ا/ت: سلام خوب هستیم
ب/ک: سلام بل منم خوبم
کوک: بابا تهیونگ گفت که بیایم پیشتون
ب/ک: اره، بشینید لطفا باهاتون کار دارم
ویو ا/ت
منتظر بودیم بابای کوک حرفشو بزنه تا اینکه.......
یوهاها خــــمــــــاریــــــــــــ🤡🗿🚬
#فصل_دوم
P³⁹
دیدم که تهیونگ پشت در بود
ا/ت: کوکککککککک برادرت
کوک: کدوم برادرم
ا/ت: مگه چندتا برادر داری؟
کوک: دوتا
ا/ت: اوففففف چقدر حرف میبری از ادم، تهیونگه
کوک: الان میام
تهیونگ: سلام (خیلی سرد و خشک)
کوک: ها چته بنال
تهیونگ: بابا کارت داره
کوک: بابا!؟
تهیونگ: اره
کوک: چیکارم داره؟
تهیونگ: حالا تو بیا میفهمی
کوک: ا/ت یه لحضه بیا توی اتاق
ا/ت: باش
کوک:(میرن توی اتاق) ببین من نمیدونم بابام چیکارم داره، فکر کنم باز تهیونگ نقشه داره پس بقل خودم میشینی پیش بابام فهمیدی؟
ا/ت: ا.... ا..... اره
ویو ا/ت
رفتم یه لباس ساده پوشیدم و یه ارایش ملایم کردم و موهامو از بالا بستم وحاضر شدیم رفتیم پیش بابای کوک ببینیم چی کارش داره
کوک: ا/ت فکر نمیکنم اومد تو به صلاح باشه بمون تو خونه
ا/ت: نه منم میخوام بیام
کوک: باشه فقط باید خیلی مواظب باشی
ا/ت: باشه
کوک: افرین(با استرس)
ا/ت: کوک؟
کوک: بله
ا/ت: حالت خوبه؟
کوک: اره من خوبم، چطور
ا/ت: اخه حس میکنم استرس داری
کوک: اره یذره دارم نگران نباش
ا/ت: باش!
*چند دقیقه بعد رسیدن*
کوک: سلام بابا خوبی
ا/ت: سلام خوب هستیم
ب/ک: سلام بل منم خوبم
کوک: بابا تهیونگ گفت که بیایم پیشتون
ب/ک: اره، بشینید لطفا باهاتون کار دارم
ویو ا/ت
منتظر بودیم بابای کوک حرفشو بزنه تا اینکه.......
یوهاها خــــمــــــاریــــــــــــ🤡🗿🚬
۶۹.۴k
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.