وقتی از خواب بیدار نمیشن و با ارنج میپری تو شیکمشون
سناریو درخواستی
وقتی از خواب بلند نمیشن و با ارنج میپری تو شیکمشون....
------------------------------
نامجون...
ا/ت:بلند نمیشی نه؟
زیر لب هم هم میکنه و پتو رو میکشه روی سرش...
ا/ت :باشه...
مشتتو میگیری دستت و ارنجت رو روی زاویه 45 درجه تنظیم میکنی و بالای سر نامجون مثل فرشته ی مرگ می ایستی...
اون از سکوتت نگران شد و پتو رو کشید پایین تا ببینه چه خبره...ولی با تو بین زمین و هوا مواجه شد ک داشتی روش فرود میومدی....
نام:اخخخخخخخخخخخ
ا/ت خوشحال سرشو بلند میکنه و به نامجونی ک توی خودش گره خورده نگاه میکنه...
ا/ت:بیدار شدی عزیزم؟
-----------------------
جین
جین در حال عر زدن....ا/ت براش ی لیوان اب قند میبره و براش هم میزنه...
جین:اییی خدا لعنتت کنه ا/ت...ای خیر نبینی...اخه این چع کاری بود لامصبببب
ا/ت :به من چه تقصیر خودت بود...نباید تکون میخوردی...من میخواستم بزنم تو شیکمت...
جین در حالیی ک لیوان اب قند رو از ا/ت میگیره:ولی من میخواستم یه روز بچه دار بشم...تف تو روحت
ا/ت:اشکال نداره میری یدونه دیگه میخری...
جین: جین کوچولو تک بود نمیشهههه (در حال عر زدن)
----------------------
یونگی
یونگی:پتوموووو بدههههههه
یونگی محکم پتو رو از دستت کشید و تو تعادلتو از دست دادی و با مغز رفتی تو زمین...
ا/ت:یاااااا
ی لحظه دود از گوشت دراومد و قرمز شدی...با عصبانیت رفتی بالای سر یونگی ر.ی تخت ایستادی...
یونگی زیرچشمی نگاهی بهت انداخت و دوباره چشماشو بست...
دیگه همین حرکت کافی بود تا خون به مغزت نرسه و با ارنج بری توی شیکمش..
یونگی:عاااااااخخخخخخخخخ گاومیش مگع مرض دارییی
ولی فوش قشنگی بود ....اونجور ک یونگی لباس قرمز پوشیده بود و تو از کله ات دود میومد و از ارنجت هم به عنوان شاخ استفاده کردی کاملا با موقعیت جور در میومد ...
---------------------------
هوپی
هوپی:ا/ت لطفا بزار یکم دیگه بخواب....عااااخخخ
سرشو بالا میاره و به تویی ک با لبخند ارنجتو کوبیدی تو نافش نگاه میکنه...برای چند لحظه هیچکدومتون صحبت نمیکنید...درست لحظه ای ک دستشو اورد سمتت تا بگیرتت فرار کردی و اونم اومد دنبالت ....ولی یادت رفته بود ک در رو بستی و با دماغ رفتی تو در...
هوپی جای اینکه بیاد کمکت از خنده پخش زمین شد و تو هم برگشتی متعجب بهش نگاه کردی
هوپی:(ما بین خنده هاش)دیدی جانگ ا/ت...وقتی با من در بیوفتی این بلا سرت میاد
پارت 2 داره..مکنه لاین
وقتی از خواب بلند نمیشن و با ارنج میپری تو شیکمشون....
------------------------------
نامجون...
ا/ت:بلند نمیشی نه؟
زیر لب هم هم میکنه و پتو رو میکشه روی سرش...
ا/ت :باشه...
مشتتو میگیری دستت و ارنجت رو روی زاویه 45 درجه تنظیم میکنی و بالای سر نامجون مثل فرشته ی مرگ می ایستی...
اون از سکوتت نگران شد و پتو رو کشید پایین تا ببینه چه خبره...ولی با تو بین زمین و هوا مواجه شد ک داشتی روش فرود میومدی....
نام:اخخخخخخخخخخخ
ا/ت خوشحال سرشو بلند میکنه و به نامجونی ک توی خودش گره خورده نگاه میکنه...
ا/ت:بیدار شدی عزیزم؟
-----------------------
جین
جین در حال عر زدن....ا/ت براش ی لیوان اب قند میبره و براش هم میزنه...
جین:اییی خدا لعنتت کنه ا/ت...ای خیر نبینی...اخه این چع کاری بود لامصبببب
ا/ت :به من چه تقصیر خودت بود...نباید تکون میخوردی...من میخواستم بزنم تو شیکمت...
جین در حالیی ک لیوان اب قند رو از ا/ت میگیره:ولی من میخواستم یه روز بچه دار بشم...تف تو روحت
ا/ت:اشکال نداره میری یدونه دیگه میخری...
جین: جین کوچولو تک بود نمیشهههه (در حال عر زدن)
----------------------
یونگی
یونگی:پتوموووو بدههههههه
یونگی محکم پتو رو از دستت کشید و تو تعادلتو از دست دادی و با مغز رفتی تو زمین...
ا/ت:یاااااا
ی لحظه دود از گوشت دراومد و قرمز شدی...با عصبانیت رفتی بالای سر یونگی ر.ی تخت ایستادی...
یونگی زیرچشمی نگاهی بهت انداخت و دوباره چشماشو بست...
دیگه همین حرکت کافی بود تا خون به مغزت نرسه و با ارنج بری توی شیکمش..
یونگی:عاااااااخخخخخخخخخ گاومیش مگع مرض دارییی
ولی فوش قشنگی بود ....اونجور ک یونگی لباس قرمز پوشیده بود و تو از کله ات دود میومد و از ارنجت هم به عنوان شاخ استفاده کردی کاملا با موقعیت جور در میومد ...
---------------------------
هوپی
هوپی:ا/ت لطفا بزار یکم دیگه بخواب....عااااخخخ
سرشو بالا میاره و به تویی ک با لبخند ارنجتو کوبیدی تو نافش نگاه میکنه...برای چند لحظه هیچکدومتون صحبت نمیکنید...درست لحظه ای ک دستشو اورد سمتت تا بگیرتت فرار کردی و اونم اومد دنبالت ....ولی یادت رفته بود ک در رو بستی و با دماغ رفتی تو در...
هوپی جای اینکه بیاد کمکت از خنده پخش زمین شد و تو هم برگشتی متعجب بهش نگاه کردی
هوپی:(ما بین خنده هاش)دیدی جانگ ا/ت...وقتی با من در بیوفتی این بلا سرت میاد
پارت 2 داره..مکنه لاین
۴.۹k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.