p:16 بلکتن
لیسا: نه من کنجکاو نیستم فقط مشکل رو حل میکنم میبینن شما انقدر کنجکاوین که میگین چی شد چی شد، ولی بر عکس شما من حواسم به همیه شما هست اون قدر بی خیالین که متوجه احساسات تهیونگا نشدین یا حسادت های جنیا، نفرت جیمین عذاب رزی جدای جیسو رابطه طولانی ایو، خواب بودن یونگیا، دور افتادن های میچا، شما متوجه اینا نشدین چون براتون مهم نبود ولی منی که حواسم به بقیه هست کنجکاو نیستم فقط دارم به بقیه کمک میکنم گره هارو باز کنن
به طرف سالن بالا حرکت کردم وقتی از پله ها بالا رفتم میخواستم برم حموم دست بردم به دست گیره ولی در زود تر باز شد کوک با لباس لش ولی موهای خیس از حموم اومد بیرون با حوله کوچیکه رو شونه هاش بود داشت موهاش رو خشک میکرد
کوک: میخواستی بری حموم
سری تکون دادم، از حموم اومد بیرون میخواستم برم داخل ولی باصداش متوقف شدم
کوک: باهاش حرف زدی
لیسا: اره، اون عاشقشه همزمان ازش متنفره
کوک: اگه متنفر نمیشد جای تعجب داشت
لیسا: اوم قراره رزی خودش رو بهش ثابت کنه
کوک: امیدوارم پایان خوبی داشته باشن اونا زوج زیبای میشن
لیسا: اره
کوک: برو دوشت رو بگیر
سر تکون دادم وارد حموم شدم در رو بستم، همه جای حموم بخار گرفته بود، رفتم زیر دوش آب ولرم رو باز کردم لباسام رو یکی یکی در میآوردم رفتم زیر دوش یه دوش سر سری گرفتم، در رو تا نصف باز کردم میخواستم در رو وا کنم که با لباس های تمیزم جلوی در روبه رو شدم با تعجب لباس رو داخل اوردم و در رو بستم، میز مربعی شکل کشوی دیوار رو باز کردم لباسم رو روش گذاشتم تای لباس رو باز کردم و یه پیراهن و یه شلوارک لی بود و داخل تا لباس زیر هام بودش، لباس هام رو پوشیدم حوله کوچیک کنارش رو روی شونه هام انداختم موهم رو خشک میکردم از حموم بیرون اومدم به سمت اتاق بی تی اس رفتم در رو باز کردم، توی هر اتاق سه تا تخت دو طبقس، هر کدوم صاحب یه تختن و فقط یونگی که روی مبل تخت خواب شوی سالن بالا میخوابه، وارد اتاق شدم همه خواب بودن فقط تهیونگ کوک جیمین بیدار بودن و پچ پچ میکردن، با تعجب بهم نگاه کردن، نگاهشون کردم سمت کمد دیواری رفتم
لیسا: راحت باشین به غیبتتون ادامه بدین
جیمین: ماکه
لیسا: میدونم راجب تو حرف میزدین
تهیونگ: حالا که اومدی بیا گپ بزنیم
لیسا: باشه بزار این پتو رو برای یونگی ببرم
کوک: باشه زود بیا
پن رو ورداشتم از اتاق خارج شدم و به سمت مبل تخت خواب شوی رفتم شوگا با تاق باز خوابیده بود پتو رو روش پهن کردم سمت اتاق بلک پینک رفتم در رو تا نیمه باز کردن، بقیه خوابیده بودن فقط رزی با هند فری آهنگ گوش میداد، جنی تو گوشیش ولگردی میکردم
جوری که بقیه نشنون گفتم
لیسا: اونی، جنی اونی
جنی: چیه
لیسا: بیا دعوت شدی به ب نامه غیبت شبانه با حضور بی تی
به طرف سالن بالا حرکت کردم وقتی از پله ها بالا رفتم میخواستم برم حموم دست بردم به دست گیره ولی در زود تر باز شد کوک با لباس لش ولی موهای خیس از حموم اومد بیرون با حوله کوچیکه رو شونه هاش بود داشت موهاش رو خشک میکرد
کوک: میخواستی بری حموم
سری تکون دادم، از حموم اومد بیرون میخواستم برم داخل ولی باصداش متوقف شدم
کوک: باهاش حرف زدی
لیسا: اره، اون عاشقشه همزمان ازش متنفره
کوک: اگه متنفر نمیشد جای تعجب داشت
لیسا: اوم قراره رزی خودش رو بهش ثابت کنه
کوک: امیدوارم پایان خوبی داشته باشن اونا زوج زیبای میشن
لیسا: اره
کوک: برو دوشت رو بگیر
سر تکون دادم وارد حموم شدم در رو بستم، همه جای حموم بخار گرفته بود، رفتم زیر دوش آب ولرم رو باز کردم لباسام رو یکی یکی در میآوردم رفتم زیر دوش یه دوش سر سری گرفتم، در رو تا نصف باز کردم میخواستم در رو وا کنم که با لباس های تمیزم جلوی در روبه رو شدم با تعجب لباس رو داخل اوردم و در رو بستم، میز مربعی شکل کشوی دیوار رو باز کردم لباسم رو روش گذاشتم تای لباس رو باز کردم و یه پیراهن و یه شلوارک لی بود و داخل تا لباس زیر هام بودش، لباس هام رو پوشیدم حوله کوچیک کنارش رو روی شونه هام انداختم موهم رو خشک میکردم از حموم بیرون اومدم به سمت اتاق بی تی اس رفتم در رو باز کردم، توی هر اتاق سه تا تخت دو طبقس، هر کدوم صاحب یه تختن و فقط یونگی که روی مبل تخت خواب شوی سالن بالا میخوابه، وارد اتاق شدم همه خواب بودن فقط تهیونگ کوک جیمین بیدار بودن و پچ پچ میکردن، با تعجب بهم نگاه کردن، نگاهشون کردم سمت کمد دیواری رفتم
لیسا: راحت باشین به غیبتتون ادامه بدین
جیمین: ماکه
لیسا: میدونم راجب تو حرف میزدین
تهیونگ: حالا که اومدی بیا گپ بزنیم
لیسا: باشه بزار این پتو رو برای یونگی ببرم
کوک: باشه زود بیا
پن رو ورداشتم از اتاق خارج شدم و به سمت مبل تخت خواب شوی رفتم شوگا با تاق باز خوابیده بود پتو رو روش پهن کردم سمت اتاق بلک پینک رفتم در رو تا نیمه باز کردن، بقیه خوابیده بودن فقط رزی با هند فری آهنگ گوش میداد، جنی تو گوشیش ولگردی میکردم
جوری که بقیه نشنون گفتم
لیسا: اونی، جنی اونی
جنی: چیه
لیسا: بیا دعوت شدی به ب نامه غیبت شبانه با حضور بی تی
۳.۷k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.