تکپارتی
#تکپارتی
فکر نمیکردی به این زودیا برگرده ولی برخلاف تصوراتت زود برگشت تعجب کرده بودی ولی تصمیم گرفتی سرسنگین باشی
#فلش بک
هی به گوشیش زنگ میزدی ولی حتی یبارم گوشیشو جواب نداد دیگه عصبی شده بودی و تصمیم گرفتی بدون اطلاع به تولد دوستت بری لباس نسبتا پوشیده ای پوشیده بودی ولی کمی تنگ بود بی اهمیت برای اینکه حداقل بتونی کمی حرص شوگا رو دربیاری اونو پوشیدی بعد از اینکه کفشتو پوشیدی به سمت در رفتی ولی همونجا بود مه شوگا درو باز کرد و با دیدن تو با عصبانیت گفت:
شوگا:کجا با این عجله خانم مین؟!
ا/ت:به تو ربطی نداره
شوگا:پس اینطور برای من زبون میریزی؟ (با عربده)
ا/ت:صبرت تموم شد و با داد گفتی:به تو چه من کجا میرم و چیکار میکنم اگه ذره ای برات اهمیت داشتم جواب تماسام رو میدادی(با داد)
شوگا:خفه شو هر. زه(با عربده و همراه با سیلی محکم) به قطرات اشکت اجازه دادی فرو بیان باورت نمیشد مرد زندگیت بهت سیلی زده باورت نمیشد اونی که میگفت نمیزارم حتی یه قطره اشک بریزی بهت سیلی زده با عصبانیت خونه رو ترک کرد و تو با حجم عظیمی از شوک و تعجب به جای خالیش نگاه میکردی
#پایان فلش بک
کنارت دراز کشید و دستای مردونه اش رو دور کمر باریکت حلقه کرد و با صدای دیپش گفت
شوگا:دارلینگ؟؟ بیداری؟؟
ا/ت:به تو چه(اروم)
شوگا:معذرت میخوام عزیزم هیچی دست خودم نبود
ا/ت:خفه شو و فقط بغلم کن
فکر نمیکردی به این زودیا برگرده ولی برخلاف تصوراتت زود برگشت تعجب کرده بودی ولی تصمیم گرفتی سرسنگین باشی
#فلش بک
هی به گوشیش زنگ میزدی ولی حتی یبارم گوشیشو جواب نداد دیگه عصبی شده بودی و تصمیم گرفتی بدون اطلاع به تولد دوستت بری لباس نسبتا پوشیده ای پوشیده بودی ولی کمی تنگ بود بی اهمیت برای اینکه حداقل بتونی کمی حرص شوگا رو دربیاری اونو پوشیدی بعد از اینکه کفشتو پوشیدی به سمت در رفتی ولی همونجا بود مه شوگا درو باز کرد و با دیدن تو با عصبانیت گفت:
شوگا:کجا با این عجله خانم مین؟!
ا/ت:به تو ربطی نداره
شوگا:پس اینطور برای من زبون میریزی؟ (با عربده)
ا/ت:صبرت تموم شد و با داد گفتی:به تو چه من کجا میرم و چیکار میکنم اگه ذره ای برات اهمیت داشتم جواب تماسام رو میدادی(با داد)
شوگا:خفه شو هر. زه(با عربده و همراه با سیلی محکم) به قطرات اشکت اجازه دادی فرو بیان باورت نمیشد مرد زندگیت بهت سیلی زده باورت نمیشد اونی که میگفت نمیزارم حتی یه قطره اشک بریزی بهت سیلی زده با عصبانیت خونه رو ترک کرد و تو با حجم عظیمی از شوک و تعجب به جای خالیش نگاه میکردی
#پایان فلش بک
کنارت دراز کشید و دستای مردونه اش رو دور کمر باریکت حلقه کرد و با صدای دیپش گفت
شوگا:دارلینگ؟؟ بیداری؟؟
ا/ت:به تو چه(اروم)
شوگا:معذرت میخوام عزیزم هیچی دست خودم نبود
ا/ت:خفه شو و فقط بغلم کن
۲.۶k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.