𝓟𝓪𝓻𝓽 ³⁶
𝓟𝓪𝓻𝓽 ³⁶
(قشنگام این پارت غمگینه)
ات ویو؛فلش بک به صبح:
صبح از خواب پاشدم سرمو برگردوندم دیدم یه خرگوش بغلم خوابیده... درسته اون کوک بود:) وقتی میخوابید خیلی شبیه فرشته ها میشد خواستم برم هانول رو بردارم که دیدم نیست ... نگران شدم رفتم پایین دیدم دست بقیه هم نیست حتی هانا!
کوکو صدا زدم اونم مث من مثله صگ ترسیده بود همه ترسیده بودیم که نکنه بلایی سر هانول کوچولوم افتاده!
همه با داد و بیداد رفتیم پایین حیاطو گشتیم اسم هانول رو صدا میزدیم که دیدیم هانول ته حیاط داره با جکسون بازی میکنه و میخنده!
من داشتم میرفتم سمت هانول با گریه که یهو قلبم تیر کشید؛ دستمو رو قلبم گذاشتم و فشارش دادم
ولی...
خوب نشدم و چشام سیاهی رفت و افتادم زمین تا جایی که شنیدم صدایی رو صدای جیغ دخترا با داد پسرا مخصوصا کوک رو میشنیدم که اسممو صدا میزد.. که از از هوش رفتم...
کوک ویو:۱ماه بعد:
الان ۱ماهه که ات توی کماست... من و پسرا و دخترا خیلی نگرانش بودیم مخصوصا من! :)
دلم برای....
خنده هاش؛
گریه هاش؛
خنگ بازیاش؛
گریه کردناش؛
فحش دادناش؛
همه چیش؛
تنگ شده....
ولی دیگه امیدی نیست... تو این ۱ماه چند بار از مرز مرگ رد شد منم جون دادم زنده شدم ولی خداروشکر فرشته نجاتم رو از دست ندادم...:)
این ۱ماه رو همش میرفتم پیشش و گل مورد علاقش «رز سفید» رو میگرفتم براش میبردم.....
(گریه چیه؟ دارم پیاز خورد میکنم ابش رفت تو چشماممم)
رفتم کنارش نشستم و نتونستم بغض تو گلوم رو نگه دارم و شروع کردم به گریه کردن....
_اتم؛ قشنگم دلم برات تنگ شده.. ببخشید مقصر من بودم باید حواسم به هانول میبود! :) نمیخوای چشمای ناز ابیتو برام باز کنی ببینی عشقت چیکار میکنه؟ میدونی چند بار هانول سراغتو گرفت گفتم مامانم کو؟ گریه کرد برات؟ اتی بهوش بیا دیگه همه دلمون برات تنگ شده مخصوصا من و دخترا.... بیا چشماتو که شبیه دریا هست رو باز کن بریم عمارت شنگول بازی با دخترا دربیارید و بخندید منو پسرا کیف کنیم!! میشه تنهام نزاری ات؟ میشه نری؟ من بدون تو میمیرم فرشتم:)
داشتم گریه میکرد که یه دست کوچولویی که داره اشکامو پاک میکنه رو چشمام حس کردم بازشون کردم که دیدم صاحب دست....
دست ات بود...
+هیچوقت تنهات نمیزارم کوک (صدای ضعیف و اروم)
_اتییی (گریه)
دستاشو تو دستام گرفتم و بوسشون کردم و سونی رو صدا کردم و سونی اومد(سونی دختر خاله کوکه که پرستار بیمارستان شخصی کوک هست :علامت)
:این چند تا هست ات؟
+د.. د.. دوت..... دوتا (ضعیف و اروم)
:عا خداروشکر به خوشی و سلامتی بهوش اومدی ات
_مرسی سونی (کشیدن دماغ)
: کوک دیگه گریه نکن ات که صحیح و سالم بهوش اومد دیگه چی میخوای؟ همین که بهوش اومد برای هممون یه دنیا کافیه(لبخند)
_مرسی سونی تو نبودی نمیدونستم چیکار کنم خیلی ممنون تو نبودی اتم الان پیشم نبود خیلی ممنونم(گریه)
: خواهش میکنم حالا گریه نکن مرد (لبخند)
+مرسی سونی (اروم و صدای گرفته)
: خواهش میکنم قشنگم کاری که نکردم
_
گریه چیه اصلا داشتم پیاز خورد میکردم:(🤧😭
نمیدونم چرا گفتم یکی یا دوتا پارت فیکو غمگین کنم؟
اول خواستم دو پارت باشه که گفتم نه بچه ها دهنمو سرویس میکنن یه پارت غمگین کردم:) 🗿😂
حمایت یادتون نره قشنگم٭✩♡
(قشنگام این پارت غمگینه)
ات ویو؛فلش بک به صبح:
صبح از خواب پاشدم سرمو برگردوندم دیدم یه خرگوش بغلم خوابیده... درسته اون کوک بود:) وقتی میخوابید خیلی شبیه فرشته ها میشد خواستم برم هانول رو بردارم که دیدم نیست ... نگران شدم رفتم پایین دیدم دست بقیه هم نیست حتی هانا!
کوکو صدا زدم اونم مث من مثله صگ ترسیده بود همه ترسیده بودیم که نکنه بلایی سر هانول کوچولوم افتاده!
همه با داد و بیداد رفتیم پایین حیاطو گشتیم اسم هانول رو صدا میزدیم که دیدیم هانول ته حیاط داره با جکسون بازی میکنه و میخنده!
من داشتم میرفتم سمت هانول با گریه که یهو قلبم تیر کشید؛ دستمو رو قلبم گذاشتم و فشارش دادم
ولی...
خوب نشدم و چشام سیاهی رفت و افتادم زمین تا جایی که شنیدم صدایی رو صدای جیغ دخترا با داد پسرا مخصوصا کوک رو میشنیدم که اسممو صدا میزد.. که از از هوش رفتم...
کوک ویو:۱ماه بعد:
الان ۱ماهه که ات توی کماست... من و پسرا و دخترا خیلی نگرانش بودیم مخصوصا من! :)
دلم برای....
خنده هاش؛
گریه هاش؛
خنگ بازیاش؛
گریه کردناش؛
فحش دادناش؛
همه چیش؛
تنگ شده....
ولی دیگه امیدی نیست... تو این ۱ماه چند بار از مرز مرگ رد شد منم جون دادم زنده شدم ولی خداروشکر فرشته نجاتم رو از دست ندادم...:)
این ۱ماه رو همش میرفتم پیشش و گل مورد علاقش «رز سفید» رو میگرفتم براش میبردم.....
(گریه چیه؟ دارم پیاز خورد میکنم ابش رفت تو چشماممم)
رفتم کنارش نشستم و نتونستم بغض تو گلوم رو نگه دارم و شروع کردم به گریه کردن....
_اتم؛ قشنگم دلم برات تنگ شده.. ببخشید مقصر من بودم باید حواسم به هانول میبود! :) نمیخوای چشمای ناز ابیتو برام باز کنی ببینی عشقت چیکار میکنه؟ میدونی چند بار هانول سراغتو گرفت گفتم مامانم کو؟ گریه کرد برات؟ اتی بهوش بیا دیگه همه دلمون برات تنگ شده مخصوصا من و دخترا.... بیا چشماتو که شبیه دریا هست رو باز کن بریم عمارت شنگول بازی با دخترا دربیارید و بخندید منو پسرا کیف کنیم!! میشه تنهام نزاری ات؟ میشه نری؟ من بدون تو میمیرم فرشتم:)
داشتم گریه میکرد که یه دست کوچولویی که داره اشکامو پاک میکنه رو چشمام حس کردم بازشون کردم که دیدم صاحب دست....
دست ات بود...
+هیچوقت تنهات نمیزارم کوک (صدای ضعیف و اروم)
_اتییی (گریه)
دستاشو تو دستام گرفتم و بوسشون کردم و سونی رو صدا کردم و سونی اومد(سونی دختر خاله کوکه که پرستار بیمارستان شخصی کوک هست :علامت)
:این چند تا هست ات؟
+د.. د.. دوت..... دوتا (ضعیف و اروم)
:عا خداروشکر به خوشی و سلامتی بهوش اومدی ات
_مرسی سونی (کشیدن دماغ)
: کوک دیگه گریه نکن ات که صحیح و سالم بهوش اومد دیگه چی میخوای؟ همین که بهوش اومد برای هممون یه دنیا کافیه(لبخند)
_مرسی سونی تو نبودی نمیدونستم چیکار کنم خیلی ممنون تو نبودی اتم الان پیشم نبود خیلی ممنونم(گریه)
: خواهش میکنم حالا گریه نکن مرد (لبخند)
+مرسی سونی (اروم و صدای گرفته)
: خواهش میکنم قشنگم کاری که نکردم
_
گریه چیه اصلا داشتم پیاز خورد میکردم:(🤧😭
نمیدونم چرا گفتم یکی یا دوتا پارت فیکو غمگین کنم؟
اول خواستم دو پارت باشه که گفتم نه بچه ها دهنمو سرویس میکنن یه پارت غمگین کردم:) 🗿😂
حمایت یادتون نره قشنگم٭✩♡
۲.۸k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.